آیا اسلام دوست داشتن را حرام کرده ؟


عنوان بحث : آیا اسلام دوست داشتن را حرام کرده ؟

به عربی: هل الإسلام حرم الحب 

نویسنده : سید احمدالحسن (ع)

موضوع : عشق و دوست داشتن حقیقی چیست؟ و آیا بین زن و شوهر نیز چنین عشق حقیقی وجود دارد؟ 

زبان : فارسی و عربی (دوزبانه)

تعداد صفحات : 9

فرمت pdf word

تاریخ : أواخر صفر 1431 هـ . ق

منبع : کتاب جواب المنیر (پاسخ‌های روشنگرانه بر بستر امواج)، جلد5 - سوال/ 457

 

متن نوشتاری :


السؤال/457: السلام عليكم سيدي ومولاي وصي ورسول الإمام المهدي.

عفواً لهذا السؤال لكني أود الإجابة عنه؛ لأنه ولّد صراع في داخلي، هل الدين الإسلامي حرم الحب بين المرأة والرجل إذا كانت نية زواج وارتباط رسمي، هل يجوز للمرأة أم أنه محرم ؟ إني أعتذر لهذا السؤال وأترجاكم أريد السيد أحمدالحسن يجاوب على سؤالي.

المرسلة: الطالبة الجامعية- العراق

سؤال/457: سلام علیکم  آقا و مولایم وصی و رسول امام مهدی (ع).

از پرسیدن این سؤال معذرت می‌خواهم، ولی دوست دارم به آن پاسخ دهید، چون در درون من درگیری به وجود آورده‌ است، آیا دین اسلام عشق بین زن و مرد را حرام نموده است البته اگر نیت ازدواج و ارتباط رسمی‌ باشد، آیا این کار برای خانم جایز است یا حرام؟ از این سؤال معذرت خواهی می‌کنم و می‌خواهم سید احمدالحسن به‌ این سؤالم پاسخ دهد.

فرستنده: دختر دانشجوی در دانشگاه -  عراق

الجواب: بسم الله الرحمن الرحيم

والحمد لله رب العالمين، وصلى الله على محمد وآل محمد الأئمة والمهديين وسلم تسليماً.

الله سبحانه وتعالى شرع قانوناً للعلاقة العاطفية والجنسية بين المرأة والرجل باعتبارهما ذكراً وأنثى، وهو عقد الزواج الذي يشترط فيه الشاهدان على العقد أو الإشهار بعد العقد إن لم يكن هناك شاهدان .. وهذا ليضمن حقوق المرأة وثمرة الاتصال بين الأنثى والذكر البشريين ...

ويعلم الله إني سأحاول النصح لك ولكل فتاة مؤمنة لعلكم تضعون أقدامكم على سبيل صحيح يضمن لكم حياة طيبة وكريمة.

جواب: بسم الله الرحمن الرحیم

و الحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الأئمة و المهدیین و سلم تسلیماً.

خداوند سبحان و متعال قانونی برای ارتباط عاطفی و جنسی بین زن و مرد به اعتبار این که مذکر و مؤنث هستند قرار داده و آن همان عقد ازدواج که شرط آن قرار دادن دو نفر شاهد بر عقد یا اگر دو شاهد نبود، بعد از عقد آن را علنی کنند... و این مسئله حقوق زن و نتیجه اتصال بین زن و مرد بشری را ضمانت می‌کند...

خداوند می‌داند که سعی من طلب نصیحت برای شما و هر دختر مومنی است، تا قَدم‌هایتان را در راه صحیحی بگذارید، که تضمین کننده زندگی پاک و زیبایی برای شماست.

إن ما تسمينه أنت حب فهو في الحقيقة لا يتعدى مسألة الإعجاب بالشكل أو المظهر أو بعض التصرفات والكلمات التي معظمها غير حقيقية ومتكلفة وبعيدة عن واقع الشخصية الحقيقية للمرأة أو الرجل, ولتعلمي أنه مجرد إعجاب بمظاهر بعضها غير حقيقي، انظري إلى الواقع الخارجي، فلا أريد أن أقول أكثر مما يقوله الواقع الخارجي، ومما قالته الأبحاث والدراسات الاستقرائية للواقع الخارجي، التي تبين ومن خلال استقراء الواقع الخارجي أن ما يسمى بالحب أو علاقة الحب بين المرأة والرجل تنتهي بعد الزواج بفترة ليست بطويلة أو بعد المعاشرة الزوجية كما في الغرب اليوم، وربما في أحسن الأحوال لا تتعدى سنوات قليلة، بينما الحب الحقيقي لا يمكن أن ينتهي ليس بعد سنوات بل وحتى بعد الموت ومفارقة هذه الدنيا، فالحب الحقيقي والحي والباقي هو حب الله سبحانه وتعالى؛ لأنه مرتبط بالحي الباقي سبحانه وتعالى، وبالتالي فكل حب مرتبط بهذا الحب سيكون حياً بحياة هذا الحب الحقيقي، فحب المرأة قرينها أو حب الزوج قرينته لأجل الله وطاعة لله، ولأجل أن قرينه قريباً من الله مطيعاً لله سيكون حباً حياً وحقيقياً؛ لأنه في الحقيقة نابع من حب الله ... ومن بيده القلوب ويقلبها كيف يشاء غير الله سبحانه وتعالى ؟ فهو القادر أن يديم حباً بين زوجين بني على حبه هو سبحانه وتعالى.

همانا آن‌چه شما آن را عشق می‌نامید در حقیقت چیزی نیست جزء پسندیدن شکل یا ظاهر فرد یا بعضی از رفتارها و کلماتی که بیشترشان غیر واقعی بوده و از شخصیت حقیقی زن یا مرد به دور است، و بِدان که آن‌ها فقط پسندیدن چیزهای ظاهریّ است که بعضی از آن‌ها واقعی نیستند، به واقعیت عملی نظر کن، نمی‌خواهم بیشتر از آن چیزی که واقعیت عملی می‌گوید، بگویم، و هر آن‌چه که مباحثات و دروس استقرایی برای واقعیت عینی گفته‌اند، که از خلال بررسی واقعیت عملی آن چه که عشق یا دوستی بین زن و مرد نامیده می‌شود این علاقه بعد از مدت نه چندان طولانی بعد از ازدواج یا بعد از زندگی زناشویی به پایان می‌رسد همان گونه که امروزه در غرب اتفاق افتاده است، و چه بسا در بهترین حالات از چند سال هم عبور نکند، در حالی که عشق حقیقی امکان ندارد که بعد از سال‌ها از بین برود، حتی بعد از مرگ و جدایی از این دنیا از بین نمی‌رود، عشق حقیقی و زنده و ماندگار، همان عشق خداوند سبحان و متعال است؛ چون با خداوند سبحان زنده و ماندگار مرتبط است، و در آخر هر دوست داشتنی که با این عشق مُرتبط باشد، با حیات آن عشق حقیقی باقی خواهد ماند، عشق زن با شریکش و یا دوست داشتن شوهرش به خاطر خدا و اطاعت از خداست، و به ‌این خاطر است که همراهش نزدیکی به خداوند و مطیع خداوند است، این چنین دوست داشتنی زنده و حقیقی خواهد بود؛ چون در حقیقت از عشق خداوند سرچشمه می‌گیرد... چگونه غیر از خداوند سبحان و متعال را (می‌توان) خواست آن (خدایی) که دل‌ها و تغییر آن‌ها در دستانش می‌باشد؟ آری پس او این توانای را دارد تا عشق بین زوجینی را که بر دوستی خداوند سبحان و متعال بنا نَهاده شده است، دائمی نماید.

ولهذا حث الرسول المؤمن أن يتحرى صاحبة الدين ويقترن بها، وكذا حث المرأة أن تتحرى صاحب الدين وتقترن به، وفقكِ الله كوني كريمة عزيزة مطيعة لله سبحانه الكريم الذي لا يضيع أولياءه ويرحمهم في الدنيا والآخرة، فهو القادر أن يجعل من المؤمنة التي تتوجه إليه رغبة به سبحانه وتعالى أن تقترن بإنسان مؤمن وصاحب دين. أما العلاقات التي تسمى بالحب قبل عقد الزواج والاقتران فهي في الحقيقة في كثير من الأحيان تكون سبباً لأن تفقد المرأة عزتها وكرامتها وعفتها، فالمفروض بالمؤمنة الكريمة العزيزة أن تتجنب هذا الأمر وتجعل عاطفتها وحبها تتوجه إلى الشخص المؤمن الصالح الذي تقترن به بالعقد الشرعي. والمفروض أن تجعل المؤمنة ثقتها بالله وتتوكل عليه وتطلب منه سبحانه أن يجعل من تقترن به إنساناً مرضياً عنده حقيقةً، وبالتالي تعيش معه في الأيام التي قدرها الله لها في هذه الدنيا حياة كريمة عزيزة يحفها الحب والمودة. والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته.

و به همین خاطر رسول اکرم (ص)، انسان مومن را تشویق نموده که دختر مؤمن را انتخاب کرده و با وی شریک شود، و هم‌چنین زن را تشویق نموده تا فرد مؤمن را انتخاب و همراه او باشد، خداوند شما را توفیق دهد، کریم و با عزت و مطیع خداوند سبحان و کریم باش، خداوندی که دوستانش را از بین نمی‌برد و در دنیا و آخرت به آنان رحمت و مهربانی می‌کند، او قادر است تا دختر مومنی را که به او -سبحانه و تعالی-  توجه کرده، همراه با انسان مومن و صاحب دین نماید. اما علاقه‌هایی که قبل از عقد ازدواج و همراهی، دوست داشتن نامیده می‌شود، در حقیقت در بیشتر اوقات علتی می‌شود که زن عزت و کرامت و عِفتش را از دست بدهد، کاری که دختر مومن و کریم و عزیز باید انجام دهد این است که از این مسئله دوری کند و عاطفه و دوستی‌اش را متوجه فردی کند که مومن و شایسته و با عقد شرعی با او همراه شده است. دختر مومن باید به خداوند اعتماد داشته باشد و به وی توکل نماید و از خداوند سبحان بخواهد انسانی را که همراهش می‌کند به صورت حقیقی مورد رضایت او باشد، و در روزهایی که خداوند برای وی در این دنیا مُقدر کرده یک زندگی با عزت و احترام به همراه عشق و مودت با همسرش داشته باشد. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

وهذه بعض النصوص التي تلخص ما توصل إليه بعض علماء الاجتماع من خلال دراسات استقرائية:

يقول عالم الاجتماع الأمريكي ويليام روبنسون مستنداً إلى استقراء مجموعة قصص حب: (أن العمر الافتراضي للحب هو ثلاث سنوات ليس أكثر بعد الزواج)، ويقول: (عندما يصل الحب إلى نهاية عمره الافتراضي يصبح نوره خافتاً، وقد يتطلب ما يقرب العام حتى يدرك طرفاً علاقة الحب هذه الحقيقة التي تغلفها الحياة المشتركة).

وقال: (أن كيمياء المخ المسيطرة على عملية الحب تظل تولد شحنات وشحنات حب وطاقة عواطف لمدة ثلاث سنوات ثم تتوقف تلك الشحنات وكأنها بطارية فرغت، ولا يمكن إطلاقاً إعادة شحنها، ثم تتحول العلاقة القائمة على الحب إلى علاقة دفء وإخلاص).

در این‌جا بعضی از متونی که  خلاصه نتیجه تحقیقاتی است که بعضی از دانشمندان جامعه‌شناس از خلال بررسی‌های مداوم بدان رسیدند را قرار می‌دهم:

دانشمند جامعه شناس آمریکایی ویلیام روبنسون به استناد بررسی مجموعه‌ای از داستان‌های عشق می‌گوید: (عمر احتمالی برای عشق، سه سال و نه بیشتر بعد از ازدواج است)، و می‌گوید: (وقتی که عشق به اواخر عمرِ احتمالیش می‌رسد، نور آن کم‌رنگ می‌شود؛ و به ‌اندازه تقریباً یک سال زمان لازم است تا طرف مقابل درک نماید که عشق وعلاقه همان حقیقتی است که در زندگی مشترک از آن غافل گشته است). وی می‌گوید: (سیستم مغز که عملیات عشق را بر عهده دارد، تولید انرژی و انرژی عشق و نیروی عواطف را برای مدت سه سال تولید می‌کند، سپس آن انرژی‌ها متوقف می‌شوند و گویی همانند باطری خالی می‌ماند که نمی‌توان بار دیگر شارژ آن را برگرداند، سپس آن ارتباطی که بر مبنای عشق بنا شده به دوستی خالی و رهایی تبدیل می‌شود).

البروفيسور سيندي هازان من جامعة كورنيل بنيويورك أجرى دراسة استقرائية على عينة تضم خمسة آلاف رجل وامرأة ينتمون إلى 37 ثقافة مختلفة على مستوى العالم المتقدم والمتخلف، والدراسة كانت عبارة عن مجموعة من الاختبارات النفسية والبيولوجية لقياس مستوى الحب بين كل اثنين متحابين، والنتيجة كانت: (أنه لا يوجد حب يمكنه الاستمرار مدى الحياة، حيث أكدت الدراسة أن الحب لا يعيش مع العلاقة الحميمية إلا لمدة أربع سنوات كحد أقصى، ثم يموت بعدها).

پروفسور سیندی هازان از دانشگاه کورنیل نیویورک آزمایشی در سطح جهان بر عده‌ای که تعداد آن‌ها پنج هزار زن و مرد از 37 فرهنگ مختلف در جهان پیشرفته و توسعه‌نیافته بودند انجام داد؛ و این تحقیق عبارت بود از مجموعه‌ای از آزمایشات روانی و بیولوژی برای مقایسه میزان عشق بین دو فردی که یکدیگر را دوست دارند، و نتیجه آن چنین بود: (عشقی وجود ندارد که بتواند در طول مدت زندگی استمرار داشته باشد، و این تحقیق تاکید می‌کند که دوست داشتن همراه با علاقه شدید در طولانی‌ترین حالت ممکن فقط تا چهار سال ادامه پیدا می‌کند، سپس بعد از این مدت از بین می‌رود).([1])

أحمد الحسن

أواخر صفر/ 1431 هـ

* * *

دانلود فایل : pdf word

 



[1]احمد الحسن Ahmed Alhasan  فوریه ۲۰۱۹ ،۲۴:

زیست‌شناسیِ تکاملی، ژن‌ها و چندهمسری:

در اینجا می‌خواهم به بحث‌وبررسی این مسئله از دید زیست‌شناسی ژنتیکی بپردازم تا به پرسش زیر پاسخ گفته شود: آیا ژن‌های یک مُذکر، وی را به‌سوی ارتباط با بیش از یک مؤنث سوق می‌دهند یا خیر؟

واقعیت این است که امکان ندارد بدون فهم نظریۀ تکامل و استراتژی‌های تکامل در زندگیِ روی این زمین، بتوان [مفاهیم] «مرد» و «زن» را به‌شکل صحیح و دقیق درک کرد به‌طوری که بتوان در پژوهش‌های استوار و پایداری که درخصوص مشکلات اجتماعی و روانی انجام می‌شود، بر این دو مفهوم تکیه نمود.

مذکر و مؤنث، به‌عنوان «جسد» (بدن) عبارت‌اند از: مستعمره‌هایی ژنتیکی که به‌عنوان ابزاری برای انتقال و بقای ژن‌ها ـ‌نسل‌اندرنسل‌ـ از طریق مشارکت و همکاری ژنتیکی در فرزندان به کار گرفته می‌شوند و به‌طور معمول این مشارکت و همکاری، جز از طریق تلاقی جنسی صورت نمی‌پذیرد که به نوبۀ خود علتی برای شکل‌گیری خانواده و ارتباط عاطفی میان جنس نر و جنس ماده می‌باشد؛ ارتباطی که نیازمندیم آن را به‌شکل صحیح و دقیق درک کنیم تا بتوانیم بسیاری از مشکلات اجتماعی، عُقده‌ها و بحران‌های روانی را درک کنیم تا برای فراهم آمدن راه‌حل‌هایی ثمربخش و صحیح برای این مشکلات زمینه‌سازی شود؛ بنابراین ما نیاز مبرمی به دقتِ‌نظر درخصوص طبیعت رفتار «جنسِ نر» دربرابر «جنسِ ماده» و طبیعت رفتار «جنسِ ماده» دربرابر «جنسِ نر» داریم.

تکامل ـ‌به‌طور معمول‌ـ چه رفتار جنسی را بر حیوان مذکر تحمیل می‌کند؟

و تکامل ـ‌به‌طور معمول‌ـ چه رفتار جنسی را بر حیوان مؤنث تحمیل می‌کند؟

طبیعتاً دانشمندان زیست‌شناسیِ تکاملی، پژوهش‌های بسیاری برای شناخت این رفتار انجام داده‌اند؛ و چکیدۀ این پژوهش‌ها عبارت‌اند از:

  • استراتژی جنسِ مذکر ـ‌از دید تکاملی‌ـ عبارت است از اینکه: برای منتشر کردن ژن‌های خودش در گسترده‌ترین محدودۀ ممکن ـ‌بدون هیچ توجهی به آنچه جنسِ ماده به‌خاطر توجه نشان دادن به این ژن‌ها تحمل خواهد کرد‌ـ تلاش می‌کند.
  • اما استراتژی جنسِ مؤنث ـ‌از دید تکاملی‌ـ عبارت است از: جست‌وجوی شریکی وفادار. جنسِ ماده نیز می‌خواهد ژن‌های خودش را در گسترده‌ترین محدودۀ ممکن منتشر نماید ولی تلاش می‌کند همراه خود شریکی وفادار داشته باشد؛ شریکی که نسبت به فرزندانی که ژن‌های مذکر و مؤنث را ـبه‌طور همزمان‌ـ در خود دارند توجه نشان دهد.

دلیل این دو حالت متفاوت –یعنی تمایل داشتن جنسِ نر برای برقرارکردن ارتباط جنسی با چندین ماده تا ژن‌های خودش را در گسترده‌ترین محدوده‌ منتشر کند و تمایل داشتن جنس مؤنث برای یافتن یک نَر وفادار برای منتشر کردن ژن‌های خودش‌ـ عبارت است از اینکه: جنس مذکر، ژن‌هایی بدون مواد غذایی و بدون هیچ مراقبتی (اسپرم، این ژن‌ها را با خود حمل می‌کند) ارائه می‌کند درحالی‌که جنس ماده، ژن‌هایی در محاصرۀ اندوختۀ غذایی و برخوردار از توجه و مراقبت عرضه می‌دارد (تخمک که شامل ژن‌ها و اندوختۀ غذایی است؛ به‌علاوه مراقبت و نگهداری پس از شکسته شدن تخم که این مراقبت می‌تواند در لانۀ پرنده انجام شود، در رحم زن باشد، در کیسۀ کانگورو انجام شود یا در محیط بیرونی صورت پذیرد).

به همین دلیل در تاریخ تکاملی، کشمکشی پُر التهاب میان این دو استراتژی وجود داشته است و آنچه ما در جهان بیرونی شاهد هستیم چیزی جز نتیجۀ این کشمکش در طول تاریخ تکاملی نیست و طبیعتاً این معرکه، پیوسته ادامه‌دار و پرالتهاب بوده است. قطعاً استراتژی جنس مؤنث، مجموعۀ ژنی را وادار می‌کند برای مشکلاتش با جنس مذکر راه‌حل‌هایی پدید آورد، ولی باقی‌مانده‌ای از مجموعۀ ژنتیکی جنس مذکر، مُستعمرات ژنتیکی (بدن‌های جنس مذکر) را به‌سوی یافتن ابزارهایی پیچیده برای خنثی کردن آنچه مجموعۀ ژنتیکی جنس ماده در جهت وادار کردن او برای وفادار بودن به مستعمره‌های ژنتیکی جنس مؤنث (بدن‌های جنس مؤنث) انجام داده است سوق می‌دهد.

افراد جنس نر، لانه و خانه می‌سازند، آن‌ها را زینت می‌دهند و برای جنس ماده غذا فراهم می‌کنند به‌گونه‌ای که تکالیفی در جهت اطاعت، احترام و فرمان‌برداری از جنس ماده را برایش جلوه‌گر می‌سازند تا درنهایت، توجه جنس ماده را به خود جلب کنند و او ازدواج و مشارکت ژنتیکی با گنج ارزشمند خود در طبیعت (تخمک) را می‌پذیرد.

مقدمۀ بالا، با اختصار بسیار بود و چه‌بسا کسی که می‌خواهد آن را با دقت درک کند، نیازمند آگاهی یافتن از نظریۀ تکامل ـ‌به‌صورتی صحیح و از منابعش‌ـ باشد. اما اگر شما نمی‌خواهی تلاشی برای فهمیدن این مقدمه به خرج بدهی، مَخلَص کلام بالا عبارت است از اینکه:

«جنسِ مؤنثِ حیوانی» (از جمله جنسِ مونثِ انسان) از آنجا که مستعمره‌ای ژنتیکی است غالباً به دنبال همسری وفادار است تا با او ارتباط برقرار کند. اما «جنسِ مذکرِ حیوانی» به دنبال شریک مؤنث می‌گردد تا بپذیرد که او از الطاف و مواهبی که [جنسِ مؤنث] برای ژن‌های خودش و ژن‌های شریکش عرضه می‌کند سودجویی کند؛ الطاف و مواهبی که از تخم شروع می‌شود و چه‌بسا تا به استقلال رسیدن محصولِ جدید (فرزندان) نیز پایان نپذیرد.

با توجه به آنچه در بالا تقدیم گردید، میان جنسِ مذکر و جنسِ مؤنث در نوع بشر، درطول این مسیرِ تکاملی چه چیزی حاصل شده است؟

جنسِ مذکر در طبیعت، به جنسِ مؤنث مکانی امن برای زندگی کردن برای دوری‌جستن از شکارچی‌ها و غذایی به‌عنوان بیعانه‌ای برای فداکاری و وفادار بودن پیشکش می‌کند تا موافقت جنسِ مؤنث را به‌دست بیاورد؛ اما در این دوران کنونی، ما می‌توانیم بسیاری از رفتارهای دیگر را شاهد باشیم؛ رفتارهایی که در ظرف همان «غرض» ریخته شده و شکل گرفته‌اند؛ یعنی تلاش جنسِ مذکر برای اینکه خودش را به‌عنوان شخصی وفادار به جنسِ ماده عرضه کند و اینکه تنها با او [زندگی را] ادامه خواهد داد.

و در عین حال ـ‌همواره‌ـ بقایایی [ژنتیکی] وجود دارد که جنسِ مذکر را به‌سوی انتشار دادن ژن‌هایش و پایبند نبودن به یک مؤنث، فرامی‌خوانَد؛ بنابراین ژن‌هایی که جنسِ مذکر را به خیانت نسبت به شریک مؤنث فرامی‌خوانند به‌صورت ژن‌هایی غیرفعال، تبدیل و دگرگون نمی‌شوند؛ درست مثل وضعیتی که برای دیگر ژن‌ها در این مسیرِ تکاملی حاصل شده است.

بنابراین پاسخ پرسش ما:

بله ژن‌های جنسِ مذکر، او را به ارتباط داشتن با بیش از یک مؤنث سوق می‌دهند.

نکته: سخن بالا، پاسخی علمی -از طریق زیست‌شناسیِ تکاملی و ژن‌ها- به اشکال مطرح شده از سوی ملحدان و خداناباوران به مُجاز بودن «چندهمسری» در اسلام بود و بنده پیش‌تر این مسئله را از دید اجتماعی و اینکه راه‌حلی برای مشکلی اجتماعی در دوران فرستادۀ خدا حضرت محمد (ص) بوده است، بیان کرده‌ام.

شایان ذکر است که پرداختن بنده به این مسئله به این معنا نیست که بنده ـ‌در دوران کنونی‌ـ در راستای چندهمسری تشویق می‌کنم؛ بلکه تنها بیانی علمی و منطقی برای حقانیت اسلام و احکامش می‌باشد). منبع: صفحه فیسبوک 24 فوریه ۲۰۱۹.

 

مطالب مرتبط :

دانلود بیانیه‌های سید احمدالحسن (ع)

دانلود خطبه‌ها و سخنرانی‌های سید احمدالحسن (ع)

دانلود کتاب‌های سید احمدالحسن (ع)

دانلود مجموعه کتاب‌های پاسخ‌های روشنگرانه (جواب المنیر)

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

دانلود کتاب توهم بی‌خدایی

متن و ترجمه خطبه البیان امیرالمومنین علی (ع)

دانلود کتاب‌های سید احمدالحسن (ع)