حقیقت داستان عیسی (ع) چیست؟ و چگونه امر بر آنها مشتبه شد؟
عنوان بحث : حقیقت داستان عیسی (ع) چیست؟
نویسنده : احمدالحسن وصی و رسول امام مهدی (ع)
موضوع : بیان حقیقت داستان عیسی بن مریم (ع) در زمان رفع و جایگزینی وبصلیب کشیده شدن شبیه عیسی (ع)
زبان : فارسی و عربی (دوزبانه)
تعداد صفحات : 11
فرمت : pdf + word
تاریخ : 13 رجب 1426 هـ. ق
منبع : کتاب متشابهات جلد چهارم سوال 179
متن نوشتاری :
سؤال/ ۱۷۹: ما هي قصة عيسى (ع) ؟ وكيف شبه لهم بقوله تعالى: ﴿وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَإِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَمَا قَتَلُوهُ يَقِيناً﴾ ؟
الجواب: بسم الله الرحمن الرحيم
والحمد لله رب العالمين، وصلى الله على محمد وآل محمد الأئمة والمهديين
عيسى (ع) في الليلة التي رفع فيها واعد حوارييه، فحضروا عنده إلا يهوذا الذي دل علماء اليهود على عيسى (ع)، فقد ذهب إلى المرجع الأعلى لليهود، وقايضه على تسليم عيسى (ع) لهم. وكان بعد منتصف الليل أن نام الحواريون، وبقي عيسى (ع)، فرفعه الله، وأنزل (شبيهه الذي صلب وقتل)، فكان درعاً له وفداءً، وهذا الشبيه هو من الأوصياء من آل محمد (ع)، صُلب وقُتل وتَحمل العذاب لأجل قضية الإمام المهدي (ع).
پرسش ۱۷۹: داستان حضرت عیسی (ع) چیست و چگونه طبق فرمایش حق تعالی بر آنان مشتبه شد؟ (وگفته ايشان كه: «ما مسيح، عيسى بن مريم، پيامبر خدا را كشتيم»، و حال آنكه آنان او را نكشتند و مصلوبش نكردند، ليكن امر بر آنان مشتبه شد؛ و كسانى كه درباره او اختلاف كردند، قطعاً در مورد آن دچار شكّ شدهاند و هيچ علمى بدان ندارند، جز آنكه از گمان پيروى مىكنند، و يقيناً او را نكشتند).[۱]
پاسخ: بسم الله الرحمن الرحيم
والحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً.
حضرت عیسی (ع) در شبی که مرفوع شد، با حواریون خود وعدهی دیدار گذاشت. همه به جز یهودا که علمای یهود را به مکان عیسی (ع) هدایت کرد در پیشگاه او حاضر شدند. یهودا به سراغ مرجع اعلای یهود رفت و بر سر تسلیم کردن عیسی (ع) به آنان، با او معامله نمود. پس از نیمه شب که حواریون خوابیدند و حضرت عیسی (ع) باقی ماند، خداوند او را مرفوع نمود (بالا برد) و شبیه او را که به دار آویخته و کشته شد، فرو فرستاد. او سپر و فداییِ عیسی (ع) شد و این شبیه، از اوصیا از آلمحمد (ع) میباشد؛ او به خاطر قضیهی امام مهدی (ع)، مصلوب و کشته شد و عذاب را به جان خرید.
وعيسى (ع) لم يصلب ولم يقتل، بل رُفع فنجاه الله من أيدي اليهود وعلمائهم الضالين المضلين (لعنهم الله)، قال تعالى: ﴿وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ﴾. وفي الرواية في تفسير علي بن إبراهيم عن أبي جعفر (ع)، قال: (إن عيسى (ع) وعد أصحابه ليلة رفعه الله إليه فاجتمعوا عند المساء، وهم اثنا عشر رجلا فأدخلهم بيتاً ثم خرج عليهم من عين في زاوية البيت وهو ينفض رأسه من الماء، فقال إن الله رافعي إليه الساعة ومطهري من اليهود فأيكم يلقي عليه شبحي فيقتل ويصلب ويكون معي في درجتي قال شاب منهم أنا يا روح الله قال فأنت هُوَ ذا … ثم قال (ع) : إن اليهود جاءت في طلب عيسى (ع) من ليلتهم … وأخذوا الشاب الذي ألقي عليه شبح عيسى (ع) فقتل و صلب). فالإمام الباقر (ع) يقول: (اجتمع اثنا عشر)، بينما الذين جاؤوا من الحواريين هم (أحد عشر)، فيهوذا لم يأتِ، بل ذهب إلى علماء اليهود ليُسلِّم عيسى (ع)، وهذا من المتواترات التي لا تنكر، فالثاني عشر الذي جاء أو قل الذي نزل من السماء، هو الوصي من آل محمد (ع)، الذي صُلِبَ وقُتِلَ، بعد أن شُبِهَ بصورة عيسى (ع).
حضرت عیسی (ع) مصلوب و کشته نشد؛ بلکه رفع شد و خداوند او را از دست یهود و علمای گمراه و گمراهکنندهشان که خداوند لعنتشان کند، نجات داد. حق تعالی میفرماید: (وگفته ايشان كه: «ما مسيح، عيسى بن مريم، پيامبر خدا را كشتيم»، و حال آنكه آنان او را نكشتند و مصلوبش نكردند، ليكن امر بر آنان مشتبه شد). در روایتی در تفسیر علی بن ابراهیم از ابوجعفر (ع) روایت شده است که فرمود: «عیسی (ع) در شبی که خداوند او را به سوی خودش بالا برد، شب هنگام یارانش را وعده گذاشت؛ در حالیکه آنها دوازده مرد بودند. آنها را به خانهای داخل کرد. سپس از چشمهای در کُنج خانه بر آنها خارج شد در حالیکه از سرش آب میریخت و فرمود: خداوند در این ساعت مرا به سوی خودش بالا میبرد و از یهود پاکم میگرداند. کدام یک از شما شبح من بر وی خواهد افتاد، کشته و به صلیب کشیده میشود و با من همدرجه میگردد؟ جوانی از بینشان گفت: من، ای روح خدا. فرمود: تو همانی…. سپس امام (ع) فرمود: یهود در همان شب در طلب عیسی (ع) آمدند…. و آن جوان که شبح عیسی(ع) بر وی افتاده بود را گرفتند، کشتند و به صلیب کشیدند».[۲] امام باقر (ع) میفرماید: «دوازده نفر گرد آمدند» در حالیکه آن تعداد از حواریون که آمده بودند «یازده تن» بودند و یهودا نیامده بود بلکه به نزد علمای یهود رفته بود تا عیسی (ع) را تسلیم آنها کند؛ این از موارد متواتر است و قابل انکار نمیباشد. نفر دوازدهمی که آمد یا میتوان گفت از آسمان نازل شد، یکی از اوصیا آلمحمد (ع) بود که پس از آنکه شبیه عیسی (ع) گردید، به صلیب کشیده و کشته شد.
وكانت آخر كلمات هذا الوصي عند صلبه هي: (إيليا، إيليا لما شبقتني)، وفي إنجيل متى: (… صرخ يسوع بصوت عظيم إيلي إيلي لما شبقتني أي إلهي، إلهي لماذا تركتني. فقوم من الواقفين هناك لمّا سمعوا، قالوا: إنه ينادي إيليا … وأما الباقون فقالوا أترك لنرى هل يأتي إيليا يخلصه. فصرخ يسوع أيضاً بصوت عظيم وأسلم الروح. وإذا حجاب الهيكل قد انشق إلى اثنين من فوق إلى أسفل. والأرض تزلزلت والصخور تشققت …)انتهى. والحقيقة أن ترجمة الكلمات التي قالها هكذا: (يا علي يا علي لماذا أنزلتني)، والنصارى يترجمونها هكذا (إلهي، إلهي لماذا تركتني) كما تبين لك من النص السابق من الإنجيل. والإنزال أو الإلقاء في الأرض من السماء قريب من الترك. ولم يقل هذا الوصي هذه الكلمات جهلاً منه بسبب الإنزال، أو اعتراضاً على أمر الله سبحانه وتعالى، بل هي سؤال يستبطن جوابه، وجهه إلى الناس: أي افهموا واعرفوا لماذا نزلتُ ولماذا صلبتُ، ولماذا قُتلتُ، لكي لا تفشلوا في الامتحان مرة أخرى، إذا أُعيد نفس السؤال، فإذا رأيتم الرومان (أو أشباههم) يحتلون الأرض، وعلماء اليهود (أو أشباههم) يداهنونهم، فسأكون في تلك الأرض فهذه سنة الله التي تتكرر، فخذوا عبرتكم وانصروني إذا جئت ولا تشاركوا مرة أخرى في صلبي وقتلي. كان يريد أن يقول في جواب السؤال البيَّن لكل عاقل نقي الفطرة: صُلبتُ وتحملتُ العذاب وإهانات علماء اليهود، وقُتلتُ لأجل القيامة الصغرى، قيامة الإمام المهدي (ع)، ودولة الحق والعدل الإلهي على هذه الأرض.
آخرین کلماتی که این وصی هنگام به صلیب کشانده شدنش بر زبان میراند «ایلیا، ایلیا، چرا ترکم نمودی» میباشد. در انجیل متی آمده است: «۴۶ یسوع به آواز بلند صدا زده گفت: ايلی ايلی لما شَبَقْتنی؛ يعنی الهی الهی چرا مرا ترک کردی؟ ۴۷ برخی حاضران وقتی شنیدند گفتند او الیاس را میخواند…. ۴۹ و ديگران گفتند: بگذار تا ببينيم آيا الياس میآيد تا او را برهاند ۵۰ یسوع باز به آواز بلند صيحه زده، روح را تسليم نمود. ۵۱ كه ناگاه پردهی هيكل از سر تا پا پاره شد و زمين متزلزل و سنگها شكافته گرديد….».[۳] در حقیقت ترجمهی کلماتی که بر زبان آورد چنین میباشد: «ای علی! ای علی! چرا مرا فرو فرستادی؟» همانطورکه از متن پیشین از انجیل چنین دریافت میشود مسیحیان آن را به «الهی! الهی! چرا مرا ترک کردی؟» ترجمه میکنند، و فرو فرستادن یا انداختن از آسمان به زمین، نزدیک به «ترک کردن» میباشد. این وصی این کلمات را به دلیل جهلش نسبت به علت فرو فرستاده شدنش یا از روی اعتراض بر فرمان خداوند سبحان و متعال بر زبان نراند، بلکه این پرسشی است که پاسخ را در بطن خود نهان دارد و خطابش به مردم میباشد؛ یعنی بدانید و آگاه باشید که چرا من فرو فرستاده شدم، چرا به دار آویخته شدم و چرا کشته شدم تا مبادا یکبار دیگر که همین سؤال تکرار شد، در امتحان شکست بخورید؛ آنگاه که دیدید رومیان (یا همانندشان) زمین را به اشغال خود درآورند و علمای یهود (یا همانندشان) با آنها سازش میکنند در آن هنگام من بر این زمین خواهم بود و این سنّت الهی است که تکرار میشود، عبرت گیرید و مرا وقتی آمدم یاری دهید و بار دیگر در به دار آویختن و به قتل رسانیدنم مشارکت نکنید! او میخواهد با این پرسش که برای هر عاقل پاکسرشتی پاسخش روشن است، بگوید: من به صلیب کشیده شدم و آزار و اهانتهای علمای یهود را تحمّل کردم و به خاطر قیامت صغری، قیامت امام مهدی (ع) و دولت حق و عدل الهی بر روی این زمین کشته شدم.
وهذا الوصي عندما سأله علماء اليهود والحاكم الروماني: هل أنت مَلِك اليهود؟ كان يجيب أنت قلت، أو هم يقولون، أو أنتم تقولون، ولم يقل نعم، جواب غريب على من يجهل الحقيقة، ولكنه الآن توضح. فلم يقل: نعم، لأنه ليس هو مَلِك اليهود، بل عيسى (ع) الذي رفعه الله، وهو الشبيه الذي نزل ليُصلب ويُقتل بدلاً عن عيسى (ع). وهذا نص جوابه – بعد أن الُقِيَ عليه القبض – من الإنجيل: (فأجاب رئيس الكهنة وقال له استحلفك بالله الحي أن تقول لنا هل أنت المسيح، قال له يسوع: أنت قلت …)، (… فوقف يسوع أمام الوالي فسأله الوالي قائلاً أأنت مَلِك اليهود فقال له يسوع: أنت تقول …)، (… فسأله بيلاطس أنت ملك اليهود فأجاب وقال له أنت تقول …)، (… فقال الجميع أفأنت المسيح فقال لهم انتم تقولون إني أنا هو …)، (…۳۳ ثم دخل بيلاطس أيضاً إلى دار الولاية ودعا يسوع، وقال له أنت ملك اليهود. ۳۴ أجابه يسوع أمن ذاتك تقول هذا أم آخرون قالوا لك عني. ۳۵ أجابه بيلاطس ألعلي أنا يهودي. أمتك ورؤساء الكهنة أسلموك إلي. ماذا فعلت. ۳۶ أجاب يسوع مملكتي ليست من هذا العالم. لو كانت مملكتي من هذا العالم لكان خدامي يجاهدون لكي لا أُسَلَّم إلى اليهود. ولكن الآن ليست مملكتي من هنا. ۳۷ فقال له بيلاطس أفأنت إذا مَلِك. أجاب يسوع أنت تقول إني ملك. لهذا قد ولدت أنا، ولهذا قد أتيت إلى العالم لأشهد للحق …). وفي هذا النص الأخير بيَّنَ الوصي أنه ليس من أهل الأرض في ذلك الزمان، بل نزل إليها لإنجاز مهمة وهي فداء عيسى (ع)، حيث ترى أن هذا الوصي يقول: (مملكتي ليست من هذا العالم)، (ولكن الآن ليست مملكتي من هنا)، (ولهذا قد أتيت إلى العالم لأشهد للحق).
و هنگامیکه علمای یهود و حاکم رومی از این وصی میپرسد: آیا تو پادشاه یهود هستی؟ در پاسخ میگوید: تو اینطور گفتی، یا آنها میگویند، یا شما میگویید. او نمیگوید آری؛ که برای کسیکه حقیقت را نداند پاسخی است غریب و شگفتآور؛ اما اکنون آشکار و واضح گردید. او نگفت آری؛ زیرا او پادشاه یهود نبود بلکه پادشاه یهود، عیسی (ع) بود که خداوند او را بالا برد و او همان شبیهی است که فرود آمد تا به جای عیسی (ع) مصلوب و به قتل رسیده شود. این متن پاسخ او از انجیل پس از آنکه دستگیر شد میباشد: «۶۳ …. رئيس كهنه روی به وی كرده، گفت: تو را به خدای حیّ قسم میدهم ما را بگو كه آیا تو مسيح هستی؟ ۶۴ یسوع به وی گفت: تو میگویی….»[۴]، «11 عيسی در حضور والی ايستاده بود. پس والی از او پرسيده، گفت: آيا تو پادشاه يهود هستی؟ عيسی به او گفت: تو میگويی!….»[۵]، «… 2 پیلاطس از او پرسید: تو پادشاه یهود هستی؟ او پاسخ داد و به او گفت: تو میگویی….»[۶]، «… همگان گفتند: آیا تو مسیح هستی؟ مسیح به آنها گفت: شما میگویید که من او هستم….»[۷]، «… 33 پس پيلاطس باری دیگر وارد ديوانخانه شد و عيسی را طلبيده، به او گفت: آيا تو پادشاه يهود هستی؟34 عيسی به او جواب داد: آيا تو اين را از خود میگويی يا ديگران دربارهی من به تو گفتند؟ 35 پيلاطس جواب داد: مگر من يهودی هستم؟ امّت تو و رؤسای كهنه تو را به من تسليم كردند. چه كردهای؟ 36 عيسی پاسخ داد: پادشاهیِ من متعلّق به این دنیا نیست. اگر پادشاهیِ من از اين جهان میبود، خادمان من میجنگیدند تا به يهود تسليم نشوم. ولی اكنون پادشاهی من از اين جهان نيست. 37 پيلاطس به او گفت: مگر تو پادشاه هستی؟ عيسی جواب داد: تو میگويی كه پادشاه هستم. برای این من متوّلد شدم و به این جهت به این جهان آمدم تا به راستی شهادت دهم….».[۸] در این متن اخیر، وصی روشن میسازد که از اهل زمین در آن زمان نیست بلکه برای انجام مأموریتی در آن فرود آمده است و آن، فدا شدن برای حضرت عیسی (ع) میباشد، و شما میبینی که این وصی میگوید: «پادشاهیِ من متعلّق به این دنیا نیست»، «ولی اكنون پادشاهی من از اين جهان نيست» و «و به این جهت به این جهان آمدم تا به راستی شهادت دهم».
عن رسول الله (ص): (قال ينـزل عيسى ابن مريم (ع) عند انفجار الصبح مابين مهرودين وهما ثوبان أصفران من الزعفران، أبيض الجسم، أصهب الرأس، أفرق الشعر، كأن رأسه يقطر دهناً، بيده حربة، يكسر الصليب ويقتل الخنزير ويهلك الدجال ويقبض أموال القائم ويمشي خلفه أهل الكهف، وهو الوزير الأيمن للقائم وحاجبه ونائبه، ويبسط في المغرب والمشرق الأمن من كرامة الحجة بن الحسن (ع)).
از رسول خدا (ص) روایت شده: «عیسی (ع) در هنگام شکافته شدن صبح میان دو جامهی زرد فرود میآید؛ دو لباس زرد رنگ از زعفران؛ بدنش سفید، موی سرخ و بور، با فرقهای شکافته، گوئی از سرش روغن میچکد. در دستانش سلاحی است، او صلیب را میشکند، خوک را میکشد و دجّال را به هلاکت میرساند و اموال قائم را بازمیستاند. پشت سر او اصحاب کهف قرار دارند. او وزیر دست راست قائم و پردهدار و نایب اوست و با کرامت حجّت بن الحسن (ع) در شرق و غرب عالم امنیّت را برقرار میسازد».[۹]
وعن أميرالمؤمنين علي بن أبي طالب (ع): (… ويعود دار الملك إلى الزوراء وتصير الأمور شورى من غلب على شيء فعله، فعند ذلك خروج السفياني فيركب في الأرض تسعة أشهر يسومهم سوء العذاب فويل لمصر وويل للزوراء وويل للكوفة والويل لواسط كأني انظر إلى واسط وما فيها مخبر يخبر وعند ذلك خروج السفياني ويقل الطعام ويقحط الناس ويقل المطر فلا أرض تنبت ولا سماء تنـزل، ثم يخرج المهدي الهادي المهتدي الذي يأخذ الراية من يد عيسى بن مريم …).
از امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) روایت شده است که فرمود: «…. و حکومت به زورا بازمیگردد و امور، شورایی میشود و هرکه بر هرچه غالب شود، همان کند. در آنهنگام سفیانی خارج میشود و نُه ماه در زمین سوار میشود و آنها را عذابی دردناک میچشاند. پس وای بر مصر، وای بر زورا، وای بر کوفه و وای بر واسط! گویا من به واسط و آنچه در آن است، مینگرم؛ در آن، خبر دهندهای خبر میدهد. آری در آن هنگام سفیانی خروج میکند، غذا کم میشود، مردم دچار قحطی میشوند، باران کم میبارد، گیاهی در زمین نمیروید و آسمان نمیبارد. سپس مهدیِ هدایتگرِ هدایت شده خارج میشود؛ کسیکه پرچم را از دست عیسی بن مریم (ع) میستاند….».[۱۰]
وتوجد أحاديث كثيرة تدل على أن عيسى (ع) لم يصلب ولم يقتل، بل الذي صلب وقتل هو شبيه عيسى(ع). عن أبي عبد الله (ع)، قال: (رفع عيسى ابن مـريم (ع) بمدرعة من صوف من غزل مريم (ع) ومن خياطة مريم، فلما انتهى إلى السماء نودي يا عيسى بن مريم ألق عنك زينة الدنيا). وعن الرضا (ع)، قال: (ما شُبِهَ أمر أحد من أنبياء الله وحججه(ع) للناس إلا أمر عيسى بن مريم(ع) وحده، لأنه رفع من الأرض حياً وقُبض روحه بين السماء والأرض ثم رفع إلى السماء وردّ إليه روحه وذلك قوله عز وجل: ﴿إِذْ قالَ اللَّهُ يا عِيسى إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَرافِعُكَ إِلَيَّ﴾). وعن النبي (ص)، قال: (عيسى (ع) لم يمت وإنه راجعٌ إليكم قبل يوم القيامة).
احادیث بسیاری یافت میشود که نشان میدهند عیسی (ع) به صلیب کشیده و کشته نشد بلکه کسیکه بر صلیب رفت و کشته شد، شبیه عیسی (ع) میباشد. از امام صادق (ع) روایت شده است که فرمود: «عیسی (ع) با لباسی از پشم که مریم (ع) ریسیده و دوخته بود صعود کرد. آنگاه که به آسمان رسید ندا آمد: ای عیسی بن مریم! زینت دنیا را بیَفکن».[۱۱] امام رضا (ع) میفرماید: «امر هیچکدام از انبیای الهی و حجتهایش برای مردم شبههآور نشد مگر امر عیسی بن مریم (ع)؛ چراکه او زنده به آسمان رفت و روحش بین زمین و آسمان قبض شد. سپس به آسمان بالا رفت و روحش به او بازگشت و این، سخن خداوند عزّوجل میباشد: (آنگاه که خداوند گفت: ای عيسی! من تو را برگرفته، به سوی خود بالا میبرم)».[۱۲] از پیامبر (ص) روایت شده است که فرمود: «عیسی (ع) نمرد و پیش از قیامت به سوی شما بازمیگردد».[۱۳]
والتَفِتْ إلى أن عيسى نبي مرسل وقد طلب من الله سبحانه وتعالى أن يُعفى ويُصرف عنه الصلب والعذاب والقتل، والله سبحانه وتعالى لا يرد دعاء نبي مرسل، فالله استجاب له ورفعه وأُنزل الوصي الذي صُلب وقُتل بدلاً عنه، وفي الإنجيل عدة نصوص فيها دعاء عيسى (ع) بأن يُصرف عنه الصلب والقتل. وهي: (… ثم تقدم قليلاً وخر على وجهه وكان يصلي قائلاً يا أبتاه إن أمكن فلتعبر عني هذه الكأس …). (…ثم تقدم قليلاً وخر على الأرض وكان يصلي لكي تعبر عنه الساعة إن أمكن * وقال يا أبا الآب كل شئ مستطاع لك فاجز عني هذه الكأس …). (… وانفصل عنهم نحو رمية حجر وجثا على ركبتيه وصلى * قائلاً يا أبتاه إن شئت أن تُجز عني هذه الكأس …).
توجّه داشته باشید که عیسی (ع) پیامبر مُرسَل (فرستاده شده) است و از خداوند سبحان و متعال درخواست مینماید که معاف شود و به دار آویخته شدن و عذاب و قتل از او برداشته شود. خداوند سبحان و متعال دعای پیامبر مُرسَل را هرگز رد نمیکند. بنابراین خداوند دعایش را مستجاب نمود، او را بالا برد و به جای او، آن وصی که مصلوب و مقتول شد را فرو فرستاد. در انجیل متنهای مختلفی وجود دارد که در آنها عیسی (ع) دعا میکند که به صلیب کشیده شدن و قتل از او برداشته شود. از جملهی آنها: «… ۳۹ سپس قدری پیش رفته، به روی زمین درافتاده و دعا میکرد، در حالیکه میگفت: ای پدر، اگر ممکن باشد این پیاله را از من بگذران….».[۱۴] «… 35 و قدری پيشتر رفته، به روی زمين افتاد و دعا كرد تا اگر ممكن باشد آن ساعت از او بگذرد 36 پس گفت: ای پدرِ پدران، هر چيزی برای تو امکانپذیر است. اين پياله را از من بگذران….».[۱۵] «… 41 و از ايشان به مسافت پرتاب سنگی دور شده، به زانو درآمد و دعا کرده 42 گفت: ای پدر، اگر تو بخواهی اين پياله را از من بگردان….».[۱۶]
وفي التوراة / سفر إشعيا، وفي الإنجيل أعمال الرسل / الإصحاح الثامن هذا النص: (… مثل شاة سيق إلى الذبح، ومثل خروف صامت أمام الذي يجزره هكذا لم يفتح فاه …). وكل الأنبياء والأوصياء المرسلين تكلموا، لم يذهب أحد منهم صامتاً إلى الذبح، بل هم أُرسلوا ليتكلموا ويُبكتوا ويعظوا الناس، وعيسى (ع) بالخصوص كم بَكَّتَ العلماء والناس، وكم وعظهم فلا يَصدِقُ عليه أنه ذهب إلى الذبح صامتاً. بل هذا الذي ذهب إلى الذبح صامتاً هو الوصي: (شبيه عيسى) الذي صُلب وقُتل دون أن يتكلم، أو يطلب من الله أن يُصرف عنه العذاب والصلب والقتل، ودون أن يتكلم مع الناس. بل إذا ألحّوا عليه وسألوه بإلحاح من أنت، هل أنت المسيح، لم يكن يجيبهم إلا بكلمة، أنت قلت. وهكذا ذهب إلى العذاب والصلب والقتل صامتاً راضياً بأمر الله، منفذاً لما أُنزل له، وهو أن يُصلب ويُقتل بدلاً من عيسى (ع). ولأنه أصلاً لم يكن وقته قد حان ليُرسل ويُبلغ الناس ويتكلم معهم، ذهب هكذا مثل شاة سيق إلى الذبح، مثل خروف صامت أمام الذي يجزره هكذا لم يفتح فاه. أرجو أن يستفيد كل مؤمن يريد معرفة الحقيقة من هذا الموقف، فهذا الإنسان نزل إلى الأرض، وصُلب وقُتل ولا أحد يعرف، لم يطلب أن يُذكر أو أن يُعرف، نزل صامتاً، وصلب صامتاً، وقُتل صامتاً، وصعد الى ربه صامتاً، هكذا إن أردتم أن تكونوا فكونوا.
در تورات سفر اشعیا[۱۷] و در اعمال رسولان اصحاح هشتم چنین متنی دیده میشود: «…. همانند برّهای به سوی قربانگاه و همانند گوسفندی ساکت و آرام در حضور کسیکه ذبحش میکند، اینگونه دهانش را نمیگشاید …». این در حالی است که تمامی انبیا و اوصیا سخن میگفتند و هیچیک از آنها ساکت و خاموش به قربانگاه نرفت؛ آنها فرستاده شدند تا سخن بگویند و مردم را هشدار دهند و موعظه کنند؛ مخصوصاً حضرت عیسی (ع) چه بسیار علما و مردم را هشدار و اندرز داد؛ بنابراین اینکه وی خاموش به قربانگاه رفت بر او صدق نمیکند! آنکس که ساکت و خاموش به قربانگاه رفت، شخص وصی یعنی شبیه عیسی بود که بدون اینکه سخنی بگوید یا از خدا بخواهد آزار و به صلیب کشیده شدن و قتل را از او دور کند، بر دار رفت و کشته شد. او با مردم سخن نگفت و هنگامیکه به او اصرار کردند و مصرّانه از او پرسیدند تو کیستی، و آیا تو مسیح هستی، فقط با یک عبارت پاسخ آنها را داد: تو میگویی! و به این ترتیب او ساکت و خاموش و راضی به امر خدا، به سوی عذاب و به صلیب کشیده شدن و کشته شدن رفت تا فرمانی را که برای آن فرود آمده بود به انجام برساند؛ اینکه به جای عیسی (ع) بر دار کشته شود. چرا که اساساً هنوز وقت آن نرسیده بود که او ارسال شود و مردم را تبلیغ نماید و با ایشان سخن بگوید؛ آری اینگونه همانند برّهای مطیع به سمت ذبح رفت و مانند گوسفند در برابر آن که او را میکشید، ساکت بود و دهان باز نکرد. امیدوارم هر مؤمنی که در پِی درک و شناخت حقیقت است، از این مطلب بهرهمند گردد. این انسان به زمین فرود آمد، به صلیب کشانده و کشته شد، در حالیکه هیچکس نمیدانست، او نخواست که از او یاد شود یا شناخته گردد. ساکت و خاموش پایین آمد، خاموش بر دار رفت، خاموش کشته شد و خاموش به سوی پروردگارش بالا رفت. اگر میخواهید اینگونه باشید، پس چنین عمل کنید.
***
أحمدالحسن
وصي ورسول الإمام المهدي (ع)
۱۳ رجب ۱۴۲۶ هـ. ق
[۱] – نسا: ۱۵۷.
[۲] – تفسیر قمی: ج ۱ ص ۱۰۳؛ بحار الانوار: ج ۱۴ ص ۳۳۶ و ۳۳۷؛ قصص الانبیا جزایری: ص ۴۷۳.
[۳] – انجیل متی: اصحاح ۲۷.
[۴] – انجیل متی: اصحاح ۲۶.
[۵] – انجیل متی: ۲۷.
[۶] – انجیل مرقس: ۱۵.
[۷] – انجیل لوقا: اصحاح ۲۲.
[۸] – انجیل یوحنا: ۱۸.
[۹] – غایت المرام ـ سید هاشم بحرانی: ج ۷ ص ۹۳.
[۱۰] – ملاحم و الفتن ـ سید بن طاووس حسنی: ص ۱۳۴.
[۱۱] – بحار الانوار: ج ۱۴ ص ۳۳۸.
[۱۲] – قصص الانبیا جزایری: ص ۴۷۴ نقل شده از عیون اخبار. آل عمران: ۵۵.
[۱۳] – بحار الانوار: ج ۱۴ ص ۳۴۴.
[۱۴] – متی: ۲۶.
[۱۵] – مرقس: ۱۴.
[۱۶] – لوقا: ۲۲.
[۱۷] – سفر إِشَعْيَاء : الأصحَاحُ الثَّالِثُ وَالْخَمْسُونَ * ۵۳:۱-۱۲: (۱ چه کسی پیام ما را باور کرده، و بازوی خداوند بر کِه مکشوف گشته است؟ ۲ در حضور او چون نهالی، و همچون ریشهای در زمینِ خشک خواهد رویید. او را نه شکل و شمایلی است که بر او بنگریم، و نه ظاهری که مشتاقش باشیم. ۳ خوار و مردود نزد آدمیان، مرد دردآشنا و رنجدیده. چون کسی که روی از او بگردانند، خوار گشت و به حسابش نیاوردیم. ۴ حال آنکه رنجهای ما بود که او بر خود گرفت و دردهای ما بود که او حمل کرد، اما ما او را از جانب خدا مضروب، و از دست او مصدوم و مبتلا پنداشتیم. ۵ حال آنکه به سبب نافرمانیهای ما بدنش سوراخ شد، و به جهت تقصیرهای ما لِه گشت؛ تأدیبی که ما را سلامتی بخشید بر او آمد، و به زخمهای او ما شفا مییابیم. ۶ همۀ ما چون گوسفندان، گمراه شده بودیم، و هر یک از ما به راه خود رفته بود، اما خداوند تقصیر جمیع ما را بر وی نهاد. ۷ آزار و ستم دید، اما دهان نگشود؛ همچون برهای که برای ذبح میبرند، و چون گوسفندی که نزد پشمبرندهاش خاموش است، همچنان دهان نگشود. ۸ با محاکمهای ظالمانه برده شد؛ چه کسی از نسل او سخن تواند گفت، زیرا او از زمین زندگان منقطع شد، و به سبب نافرمانی قوم من مضروب گردید؟ ۹ گرچه هیچ ظلمی نورزید، و فریبی در دهانش نبود، قبرش را با شریران و مرگش را با اغنیا تعیین کردند. ۱۰ اما خواست خداوند این بود که او را لِه کرده، به دردها مبتلا سازد. چون جان خود را قربانی گناه ساخت، نسل خود را خواهد دید و عمرش دراز خواهد شد، و ارادۀ خداوند به دست وی به انجام خواهد رسید. ۱۱ ثمرۀ مشقت جان خویش را خواهد دید و سیر خواهد شد. بنده پارسای من به معرفت خود سببِ پارسای بسیاری خواهد گردید، زیرا گناهان ایشان را بر خویشتن حمل خواهد کرد. ۱۲ بنابراین من نیز او را در میان بزرگان نصیب خواهم داد، و غنیمت را با زورآوران تقسیم خواهد کرد. زیرا جان خویش را به کام مرگ ریخت، و از خطاکاران شمرده شد؛ او گناهان بسیاری را بر دوش کشید، و برای خطاکاران شفاعت میکند). كتاب اشعیاء، اصحاح۵۳.
مطالب مرتبط :
دانلود بیانیههای سید احمدالحسن (ع)
دانلود خطبهها و سخنرانیهای سید احمدالحسن (ع)
دانلود کتابهای سید احمدالحسن (ع)
دانلود کتاب مقدس: تورات و إنجیل (عهد قدیم و جدید)
دانلود کتاب متشابهات
نظرات
ارسال یک نظر