آیا آیه وصیت با نزول آیه مواريث منسوخ شده است؟
عنوان بحث : آیا آیه وصیت با نزول آیه مواريث منسوخ شده است؟
به عربی: هل آية الوصية منسوخة بآية المواريث
نویسنده : سید احمدالحسن (ع)
موضوع : وصیتی که بر مکلف واجب است، چیست؟ تفسیر آیه (كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ) و ارتباط آن با وصیت رسول اکرم (ص) در شب وفاتشان ...
زبان : فارسی و عربی (دوزبانه)
تعداد صفحات : 15
تاریخ : صفر/ 1433 هـ.ق
منبع : کتاب جواب المنیر (پاسخهای روشنگرانه بر بستر امواج)، جلد7 - سوال/ 808 پرسش1
متن نوشتاری :
السؤال/ 808: السلام على بقية آل محمد الإمام أحمدالحسن وصي ورسول الامام المهدي مكن الله له في الارض السلام عليك يا سيدي ومولاي ورحمة الله وبركاته ارجوا منك يا مولاي ان تتكرم علي بالاجابة وان لم اكن اهلا فانت كريم من اولاد الكرام واهل للجود والاحسان.
س1: عن ابن مسكان، عن أبي بصير، عن أحدهما (عليهما السلام)، في قوله تعالى: ﴿كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ لِلْوالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ﴾. قال: (هي منسوخة، نسختها آية الفرائض التي هي المواريث)، ﴿فَمَنْ بَدَّلَهُ بَعْدَ ما سَمِعَهُ فَإِنَّما إِثْمُهُ عَلَى الَّذِينَ يُبَدِّلُونَهُ﴾) يعني بذلك الوصي).
س1: هل الآية منسوخة؟ وما هي الوصية الواجبة على المكلف؟
س2: ...
وارجوا من سيدي ومولاي ان يستغفر لي فقد سودت وجهي الذنوب ...والسلام عليك يا مولاي الامام أحمد وعلى آل بيتك الطاهرين ورحمة الله وبركاته.
پرسش/ 808: سلام بر باقیماندهی آل محمد، امام احمدالحسن، وصی و فرستادهی امام مهدی که خداوند در زمین تمکینش دهد! آقا و مولای من، سلام علیکم و رحمة الله و برکاته. امیدوارم با پاسخگویی، بر من ببخشایید؛ هر چند شایستگیاش را ندارم؛ ولی شما بخشنده و از اولاد بخشندگان و اهل بخشش و نیکوکاری هستید.
پرسش اول: از ابن مسکان از ابوبصیر از امام باقر (ع) یا امام صادق (ع) نقل شده که، در مورد سخن خداوند متعال: (اگر خیر و خوبی به جای گذاشتید، بر شما هنگام وفاتتان وصیت نیکو به والدین و نزدیکان واجب است، این حقی است بر پرهیزکاران است) فرمودند : «این آیه نَسخ شده است. آیهی فرایض، که درمورد اِرث است، آن را نسخ کرده است: (هر کسی آن را تغییر دهد، گناهش فقط بر گردن کسی است که آن را تغییر میدهد) یعنی بر آن وصی».
پرسش 1: آیا این آیه نَسخ شده است؟ وصیتی که بر مکلف واجب است، چیست؟
پرسش 2: ...
امیدارم آقا و مولای من، برای من طلب آمرزش کند؛ چرا که گناهانم رویم را سیاه کرده..... مولای من، امام احمد! بر شما و اهل بیت پاک و طاهرتان، درود و رحمت و برکات خداوند باد!
الجواب:
ج س1/ بسم الله الرحمن الرحيم
والحمد لله رب العالمين، وصلى الله على محمد وآل محمد الأئمة والمهديين وسلم تسليماً.
وفقكم الله وسدد خطاكم؛ الخير غير محصور بالأموال والممتلكات ([1])، فلو كانت الآية منسوخة لما تعدى النسخ حكمها فيما يخص الأموال والأملاك التي هي موضوع القسمة بين الورثة، أي كون الوصية بالأموال والأملاك المادية التي تقسَّم بين الورثة غير واجبة بعد نزول آيات المواريث أي غير واجبة بالثلثين ([2])، أما حكم الآية فيما عدا هذا فهو سارٍ وجارٍ ولا يمكن ادعاء أنّ آيات المواريث ناسخة له. عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (عليه السلام)، قَالَ: (سَأَلْتُهُ عَنِ الْوَصِيَّةِ لِلْوَارِثِ، فَقَالَ: تَجُوزُ. قَالَ: ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ: "إِنْ تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ لِلْوالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ").
جواب:
پاسخ پرسش 1: بسم الله الرحمن الرحیم
و الحمد لله رب العالمين، وصلى الله على محمد وآل محمد الأئمة و المهديين و سلم تسلیماً کثیراً.
خداوند توفیقتان دهد و گامهایتان را استوار بدارد. «خیر» (خوبی) در این آیه، فقط به اموال و داراییها اطلاق نمیشود،([3]) اگر آیه نسخ شده باشد، حکم نسخ آن نباید شامل اموال و املاکی که مورد تقسیم بین ورثه است، شود؛ یعنی بعد از نازل شدن آیههای مربوط به ارث، وصیت بر اموال و داراییهای مادی که بین ورثه تقسیم میشود، واجب نیست، یعنی وصیت بر اموال واجب نیست؛([4]) اما حکم آیه برای غیر از این مقدار، ساری و جاری است و امکان این ادعا وجود ندارد که (بگوییم) آیههای ارث، آن را نسخ کرده است. محمد بن مسلم میگوید: در مورد وصیت برای وارث از ابو جعفر امام محمد باقر (ع) سؤال کردم. ایشان فرمود: «جایز است»، سپس این آیه را خواندند: (اگر خیری بر جای گذاشتند، وصیت نمودن برای والدین و نزدیکان واجب است).([5])
والآية تبيِّن أيضاً للمؤمن حال الثلث الذي يحق له أن يوصي به وأنه يجب أن يوصي به أو ببعضه لخليفة الله في أرضه في زمانه كما ورد عنهم (عليهم السلام). نعم، يحق لخليفة الله أن يسقط هذا الفرض كما يحق له إسقاط الخمس؛ لأنها أموال تخصه فله إسقاطها متى شاء، فهي أموال يعيل بها الأمة وفقراءها ويتقوَّم بها حكم خليفة الله في أرضه ([6]).
همچنین آیه به روشنی، برای مؤمن، وضعیت یک سومی که میتواند به آن وصیت کند را بیان میکند. همانطور که از اهل بیت آمده واجب است به آن یا به قسمتی از آن، برای خلیفهی خدا در زمانش وصیت کند، بله، خلیفهی خدا، اجازه دارد این واجب را ساقط کند، همان گونه که حق دارد خمس را ساقط کند چون اموالی است که به او اختصاص دارد و هر وقت بخواهد آن را ساقط میکند؛ این اموالی است که با آن از امّت و فقرا سرپرستی میکند و با آن حکم خلیفهی خدا در زمینش، اجرا میشود.([7])
عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (عليه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ: ("الْوَصِيَّةُ لِلْوالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ"، قَالَ: هُوَ شَيْءٌ جَعَلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ. قُلْتُ: فَهَلْ لِذَلِكَ حَدٌّ ؟ قَالَ: نَعَمْ. قَالَ: قُلْتُ: وَمَا هُوَ ؟ قَالَ: أَدْنَى مَا يَكُونُ ثُلُثُ الثُّلُثِ).
سماعة بن مهران از امام صادق (ع) در مورد سخن خداوند عزّوجل: (وصیت کردن نیکو به والدین و نزدیکان، حقی است بر پرهیزکاران) میفرماید: «این چیزی است که خداوند برای صاحب الأمر قرار داده است»، عرض کردم: آیا این مقداری دارد؟ فرمود: «بله»، عرض کردم: چه قدراست؟ فرمود: «کمترین مقدار آن یک سوم از یک سوم».([8])
عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (عليه السلام)، قَالَ: (سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ: "إِنْ تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ"، قَالَ: حَقٌّ جَعَلَهُ اللَّهُ فِي أَمْوَالِ النَّاسِ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ. قَالَ: قُلْتُ: لِذَلِكَ حَدٌّ مَحْدُودٌ؟ قَالَ: نَعَمْ. قُلْتُ: كَمْ ؟ قَالَ: أَدْنَاهُ السُّدُسُ وَأَكْثَرُهُ الثُّلُثُ).
عمار بن مروان میگوید: از امام صادق (ع) در مورد سخن خداوند پرسیدم: «إِن تَرَكَ خَيْرًا الْوَصِيَّةُ» (اگر خیری بر جای گذاشت، وصیت کند). فرمود: «حقی است که خدا در اموال مردم برای صاحب الأمر قرار داده است»، (راوی) میگوید: عرض کردم: چه مقدار؟ فرمود: «کمترین مقدار آن یک ششم و بیشترین مقدار آن یک سوم است».([9])
أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ السَّيَّارِيُّ فِي كِتَابِ التَّنْزِيلِ وَالتَّحْرِيفِ، فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: ﴿إِنْ تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ﴾، قَالَ: قَالَ الصَّادِقُ (عليه السلام): (وَهُوَ حَقٌّ فَرَضَهُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ مِنَ الثُّلُثِ. قِيلَ لَهُ: كَمْ هُوَ ؟ قَالَ: أَدْنَاهُ ثُلُثُ الْمَالِ وَالْبَاقِي فِيمَا أَحَبَّ الْمَيِّتُ).
احمد بن محمد سیاری در کتاب تنزیل و تحریف در مورد سخن خداوند متعال «اگر خیری بر جای گذاشت، وصیت کند» میگوید: امام صادق (ع) فرمود: «این حقی است که خدای عزّوجل، برای صاحب الأمر از یک سوم واجب کرده است». به ایشان عرض شد: چه مقدار؟ فرمود: «کمترین مقدار آن، یک سوم مال، و بقیهی مال در آنچه میت دوست دارد (وصیت کند)».([10])
أيضاً: الوصية بتقوى الله وحث الناس على نصرة خليفة الله في أرضه خصوصاً لمن يظن أنّ لكلامه أو وصيته أثراً على بعض من يقرأها بعد موته في معرفة الحق ونصرة خليفة الله، فأمير المؤمنين (عليه السلام) لم يأمر شخصاً مقلِّاً أن يترك الوصية بل أمره أن لا يتركها ويوصي بتقوى الله. عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ آبَائِهِ، عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (عليه السلام): (أَنَّهُ حَضَرَهُ رَجُلٌ مُقِلٌّ فَقَالَ: أَلَا أُوصِي يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ؟ فَقَالَ: أَوْصِ بِتَقْوَى اللَّهِ، وَأَمَّا الْمَالُ فَدَعْهُ لِوَرَثَتِكَ فَإِنَّهُ طَفِيفٌ يَسِيرٌ، وَإِنَّمَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ: "إِنْ تَرَكَ خَيْراً" وَأَنْتَ لَمْ تَتْرُكْ خَيْراً تُوصِي فِيهِ).
همچنین وصیت به تقوای الهی و تشویق مردم به یاری خلیفهی خدا در زمینش، مخصوصاً برای کسی که فکر میکند سخن یا وصیت او برای بعضی از افرادی که آن را بعد از مرگش میخوانند، در شناخت حق و یاری خلیفهی خدا، تأثیری دارد، واجب است. امیرالمؤمنین (ع) به کسی که اموالی نداشت دستور ترک کردن وصیت را نداد، بلکه به او دستور داد تا آن را ترک نکند و به تقوای الهی وصیت کند. امام صادق (ع) از پدرش از پدرانشان از امیرالمؤمنین (ع) نقل میکند: «مرد فقیری نزد امیرالمؤمنین (ع) آمد. عرض کرد: ای امیرالمؤمنین(ع)، آیا وصیت کنم؟ فرمود: «به تقوای الهی وصیت کن، اما مال را برای ورثهات بگذار، زیرا اندک و از بین رفتنی است، خدای عزّوجل میفرماید: (اگر خیری بر جای گذاشت) و تو خیری به جای نگذاشتی که به آن وصیت کنی».([11])
أما فيما يخص خليفة الله في أرضه أو رسول الله (صلى الله عليه وآله) بالخصوص فواضح أنه يترك خيراً كثيراً وهو منصب خلافة الله في أرضه ([12]) بعد انتقاله إلى الرفيق الأعلى، وخليفة الله هو طريق إيصال التكليف للناس، فكيف يترك الوصية بمن يخلفه؟! هذا، والآية فيها لفظان واضحان في أنّ الوصية فرض واجب عند حضور الموت: (كَتَب، وحقاً على)، فلا يصح أن يعرض عنها صاحب الشريعة؛ لأنّ الإعراض عنها أمر قبيح ([13])، فكيف يعرض محمد (صلى الله عليه وآله) عن الوصية عند الموت مع أنه كان لديه الوقت الكافي لكتابتها حتى بعد أن مُنع من كتابتها على رؤوس الأشهاد يوم الخميس، فهل أُعدم رسول الله شاهدين عدلين من الأصحاب مع وجود علي (عليه السلام) وسلمان وأبي ذر والمقداد وعمار وغيرهم ممن كانوا يؤيدون كتابة الكتاب ([14])؟! أم هل أُعدم الوقت وكان عنده قرابة ثلاثة أيام بلياليها؟! لا أعتقد أنّ شخصاً يحترم رسول الله (صلى الله عليه وآله) سيقول إنه ترك كتابة كتاب (الوصية) وصفه هو (صلى الله عليه وآله) بأنه عاصم للأمة من الضلال إلى يوم القيامة.
اما در مورد خلیفهی خدا در زمین یا رسول الله (ص) به خصوص، روشن است که او خیر زیادی بر جای گذاشته است که همان جایگاه خلافت خدا در زمینش میباشد،([15]) پس از اینکه به ملأ اعلی رفت. خلیفهی الهی، کسی است که راه رسیدن تکلیف به مردم است، حال چگونه نسبت به کسی که جانشین او است، وصیت نمیکند؟! علاوه بر این، در این آیه دو لفظ صریح وجود دارد که وصیت هنگام مرگ را واجب میکند: «كُتِبَ، حقاً على» (واجب شد، حقی است بر)، پس صحیح نیست که صاحب شریعت از آن روی برگرداند، چون روی برگرداندن از آن، عملی قبیح و ناپسند میباشد؛([16]) چگونه حضرت محمد (ص) از وصیت کردن هنگام وفات، روی برمیگرداند، با اینکه وقت کافی برای نوشتن آن داشت، حتی پس از اینکه او را از نوشتن آن جلوی مردم و شهود در روز پنج شنبه بازداشتند آیا با وجود علی (ع)، سلمان، ابوذر، مقداد، عمار و غیر از آنها، کسانی که نوشتن وصیت را تأیید کردند، رسول الله (ص) دو شاهد عادل از یاران خود نداشت؟!([17]) آیا وقت نداشتند؟! درحالی که نزدیک سه شبانه روز وقت داشتند! فکر نمیکنم، کسی که به رسول الله (ص) احترام میگذارد، بگوید: ایشان نوشتن «وصیت» را ترک کردند؛ نوشتاری که تا روز قیامت به بازدارنده بودن امّت از گمراهی توصیف شده است.
وغير صحيح قول بعض من يدعون العلم من الشيعة: (إنّ ترك كتابة الوصية مطلقاً راجح لأنّ من اعترضوا - أي عمر وجماعته - في رزية الخميس على كتابتها وقالوا يهجر أو غلبه الوجع لن يتورعوا بعد وفاة رسول الله عن الطعن بسلامة قواه العقلية عند كتابته للوصية كما فعلوا في رزية الخميس). وقولهم هذا غير صحيح؛ لأنّ هذا يمكن أن يحصل فيما لو كُتبت الوصية وأُبرزت وأُظهرت لهؤلاء المعترضين، أما لو كُتبت لعلي وأُشهد عليها مَنْ قبلها من الأصحاب دون أن تبرز لهؤلاء المعترضين فلن يكون هناك طعن بالرسول (صلى الله عليه وآله)، وفي نفس الوقت يحقق الغرض من كتابة الوصية وهو أن تصل إلى الخَلَف من هذه الأمة وتنفي الضلال عن هذه الأمة إلى يوم القيامة. نعم، يجوز لمن يدعون الفقه أن يسوقوا الكلام السابق لتعليل عدم إصرار رسول الله (صلى الله عليه وآله) على كتابة الوصية في نفس الموقف، أي في حادثة الخميس لا مطلقاً. وهذا أمر بديهي، فهل من يشقّ عليه صيام يوم من شهر رمضان يُعرض عن صيام هذا اليوم مطلقاً، أم يصومه في يوم آخر يمكنه صيامه فيه؟ وهل من لا يتمكن من أداء الصلاة في مكان لوجود النجاسة فيه يمتنع عن الصلاة، أم يصليها في مكان آخر؟ وكتاب رسول الله عند الاحتضار (الوصية) أمر عظيم أعظم من الصوم والصلاة فرَضَه الله على الرسول بقوله تعالى: (كُتِب، وحقاً على)، ووصفه رسول الله بأنه يعصم الأمة من الضلال إلى يوم القيامة، فكيف يتركه رسول الله (صلى الله عليه وآله) مطلقاً بمجرد أن اعترض عليه جماعة في يوم الخميس؟!
سخن بعضی از شیعیان که ادعای علم میکنند، صحیح نیست: «قطعاً، ترک کردن نوشتن وصیت بهتر است، چون افرادی که نسبت به نوشتن آن در پنج شنبه اعتراض کردند و گفتند: او هذیان میگوید، یا درد بر او غلبه نموده است (یعنی عمر و جماعت او) پس از وفات رسول الله (ص) (نیز) از طعنهزدن به سلامت قُوای عقلانی پیامبر (ص) هنگام نوشتن وصیت، دست برنمیداشتند، همانطور که در «رزیة الخمیس» (مصیبت پنج شنبه) این کار را انجام دادند».([18]) سخن آنها صحیح نیست، چون این مطلب زمانی امکان داشت حاصل شود که وصیت برای این مُعترضین، نوشته و آشکار شود، ولی اگر برای علی (ع) و یارانی که آن را قبول میکنند، نوشته شود، بدون اینکه برای این معترضین آشکار گردد، طعنهای به رسول الله (ص) وارد نیست و در عین حال، هدف از نوشتن وصیت محقق میشود؛ اینکه این وصیت به افراد نسلهای آینده این امّت برسد و تا روز قیامت، گمراهی را از این امّت نفی کند. بله، برای این کسانی که ادعای «فقه» میکنند، جایز است این سخن را بگویند، به جهت دلیل آوردن برای اینکه رسول الله (ص) بر نوشتن وصیت در همان موقع اصرار نورزید، یعنی در حادثهی پنج شنبه اما نه به طور مطلق و همیشگی! این مطلبی بدیهی و روشن است! آیا کسی که نمیتواند یک روز از ماه رمضان را روزه بگیرد، مطلقاً از روزه گرفتن این روز دوری میکند، یا در روز دیگری که امکان روزه گرفتن در آن برایش وجود دارد، روزه میگیرد؟ آیا کسی که در مکانی، به دلیل وجود نجاست، نمیتواند نماز بخواند، دیگر نماز نمیخواند یا در مکان دیگری نماز میخواند؟ نوشتار رسول الله (ص) هنگام وفات (وصیت)، مسئلهای بسیار بزرگتر از روزه و نماز است، و خداوند متعال با این سخن خود، آن را بر پیامبر واجب کرده است: «کُتِب، وحقاً علی» (واجب است، حقی بر) و رسول الله (ص) این وصیت را اینگونه توصیف کرده است که امّت را تا روز قیامت از گمراهی باز میدارد؛ حال چگونه امکان دارد رسول الله (ص) به محض اینکه گروهی به نوشتن آن در پنج شنبه اعتراض کردند، آن را به طور مطلق ترک نماید؟!
في الحقيقة إنه أمر عظيم وخطير أن يُتهم رسول الله (صلى الله عليه وآله) بترك كتابة الوصية عند الاحتضار، حيث يمثِّل اتهاماً للرسول بأنه ترك ما أمره الله به مع تمكنه من أدائه والقيام به، فالله يوجب كتابة الوصية على سيد وإمام المتقين محمد مرتين بآية واحدة بقوله: (كتب، حقاً على) ﴿كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِن تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَالأقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقّاً عَلَى الْمُتَّقِينَ﴾ [البقرة: 180]، ويأتي فلان أو فلان اليوم ليقول: إنّ محمداً ترك الوصية التي تُشخِّص الثقلين !! وهكذا بكل بساطة يتهم رسول الله بأنه يعصي الله؛ لأنّ الوصية الوحيدة المروية لا توافق هواه، ولأنّ فيها ذكر المهديين واسم أولهم، هكذا فقط لأنها لا تعجبه يقول إنّ رسول الله (صلى الله عليه وآله) لم يوصِ، هل هناك اتباع للهوى أبين من هذا؟!!
در حقیقت این مسئلهی بزرگ و خطرناکی است که رسول الله (ص) را به ننوشتن وصیت هنگام مرگ، متهم میکنند؛ زیرا این اتهام بر رسول الله (ص) وارد میشود که، آنچه خدا به او دستور داده را رها کرده است با اینکه امکان انجام و برپا داشتن آن برای ایشان مهیا بوده است در حالی که خداوند نوشتن وصیت را به سرور و امام پرهیزکاران در یک آیه، دو بار واجب کرده است، با این سخن: «کتب، حقاً علی» (واجب است، حقی است). «كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِن تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَالأقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقّاً عَلَى الْمُتَّقِينَ»([19]) (اگر خیر و خوبی بر جای گذاشتید، بر شما هنگام وفاتتان وصیت نیکو به والدین و نزدیکان واجب است، (این) حقی بر پرهیزکاران است). امروز فلانی یا فلانی میآید و میگوید: محمد، وصیتی که ثقلین را مشخص میکند، ننوشته است!! چنین شخصی به راحتی رسول الله (ص) را متهم میکند که از خداوند سرپیچی کرده است؛ چون تنها حدیث وصیت که روایت شده، با هوای نفس او موافق نیست زیرا در آن، مهدیین و نام اولینِ آنها آمده است. اینگونه رفتار میکنند چون به مذاق ایشان خوش نمیآید. میگویند: رسول الله (ص) وصیت نکرده است. آیا دنبالهروی از هوای نفس، آشکارتر از این میتواند باشد؟!!
والمصيبة أنّ بعضهم يدّعون أنهم يعلمون ما في وصية رسول الله التي لم يكتبها حسب زعمهم وبأنها مجرد تأكيد لبيعة الغدير ولحديث الثقلين المجمل ([20])، ولهذا فهو (صلى الله عليه وآله) لم يهتم لكتابتها ولم يكتبها بعد حادثة الرزية بحسب زعمهم ولو للمساكين الذين يقبلونها كعمار وأبي ذر والمقداد، ولم يكتبها حتى لعلي لتصل لمن يقبلونها بعده لكي لا يضيع ويضل كل من في أصلاب الرجال وتعصم الأمة من الضلال ([21]). ولا أدري من أين علموا أنّ الوصية مجرد تكرار أو تأكيد لحادثة الغدير أو غيرها من الحوادث والأقوال السابقة لرسول الله (صلى الله عليه وآله) كحديث الثقلين المجمل، مع أنه (صلى الله عليه وآله) نبي ورسول من الله والوحي مستمر له، ورسالته لهداية الناس مستمرة حتى آخر لحظة من حياته، فهل أنّ الله أخبرهم مثلاً أنه لم يوحِ لمحمد قبل احتضاره بيوم أو بشهر أو بشهرين شيئاً جديداً وتفاصيل جديدة تخصّ أحد الثقلين وهو الأوصياء من بعده وأسماء وصفات بعضهم بما يضمن عدم ضلال الأمة إلى يوم القيامة، مع أنّ هذا الأمر موافق للحكمة ؟! وإذا لم يكن قد أوحى الله لهؤلاء المدعين شيئاً، فلماذا الجزم أنّ الوصية كانت مجرد تكرار لما سبق ولهذا كان الأفضل ترك كتابتها بعد رزية الخميس بحسب زعمهم؟!!
مصیبت این است که بعضی از آنها ادعا میکنند از مطالبی که در وصیت رسول الله (ص) که به حَسب گمانشان ننوشته است خبر دارند، مبنی بر اینکه وصیت، فقط تأکیدی برای بیعت غدیر و حدیث مختصر ثقلین بوده است؛([22]) به همین دلیل پس از حادثهی مصیبت (پنج شنبه)، ایشان (ص) اهتمامی به آن نداشت و آن را به حَسب گمانشان ننوشتند؛ حتی برای افراد مسکینی که آن را قبول میکنند، مثل عمار، ابوذر و مقداد، و حتی آن را برای علی ننوشت تا آن را به کسانی که آن را میپذیرند، برساند و همهی آنان که در پشتهای مردان هستند، ضایع و گمراه نشوند و امّت از گمراهی در امان بماند!([23]) نمیدانم از کجا یقین دارند که وصیت فقط تکرار یا تأکید بر واقعهی غدیر یا بقیهی حوادث و سخنان پیشین رسول الله (ص)، مثل حدیث مختصر ثقلین است، با اینکه ایشان (ص) پیامبر و رسولی از جانب خداوند است و وحی برای او استمرار دارد، و رسالت ایشان برای هدایت مردم، حتی در آخرین لحظات زندگیش مستمر است. آیا خدا آنها را با خبر نموده که مثلاً یک روز یا یک ماه یا دو ماه پیش از زمان وفاتشان، چیز جدید و تفاصیل جدیدی به محمد وحی نمیکند، در مورد یکی از ثقلین که همان اوصیای پس از ایشان میباشند با ذکر نامها و ویژگیهای بعضی از آنها، مواردی که باعث عدم گمراهی مردم تا روز قیامت میشود، با وجود اینکه این مطلب، موافق حکمت نیز میباشد؟! وقتی خداوند به این مدعیان چیزی وحی نکرده، چگونه یقین دارند که وصیت فقط تکرار گذشته است و به همین دلیل، بر حسب گمانشان بهتر میبود که بعد از «رزیة الخمیس» (مصیبت پنج شنبه) وصیت نوشته نشود؟!
هل هذا يعني أنّ عمر يقرر لرسول الله أنّ الأفضل عدم كتابة الوصية في يوم الخميس كما يزعم من اعتبروا أنّ اعتراض عمر على كتابة الكتاب كان بتوفيق وتسديد ([24])، وأنتم تقررون لرسول الله أنّ الأفضل عدم كتابة الوصية بعد يوم الخميس ولا تُعدمون القش لإيقاد ناركم، فمن الرسول بربكم محمد بن عبد الله (صلى الله عليه وآله) أم عمر وجماعته، أم أنتم يا من تسميتم بالتشيع؟ أنا أدعو من يقولون هذا القول إلى التوبة والاستغفار إن كانوا يخافون الله.
آیا این به معنا اعتراف به عمل عمر نیست که ننوشتن وصیت برای رسول الله (ص) در روز پنج شنبه بهتر است؟ همچون کسانی که به حسب گمان بیان میکنند اعتراض عمر به نوشته شدن وصیت، از روی توفیق و تأیید بوده است!([25]) و شما برای رسول الله (ص) بیان میکنید که بهتر این است که وصیت بعد از روز پنج شنبه نیز نوشته نشود و از شعلهور نمودن آتش عذابتان، پَروا ندارید؟! شما را به پروردگارتان قسم میدهم، چه کسی پیامبر است؟! محمد بن عبدالله (ص) یا عمر و جماعت او، و یا شما که خودتان را شیعه نامیدهاید؟! من کسانی که این سخن را بر زبان میرانند، به توبه و استغفار دعوت میکنم؛ اگر از خداوند میترسند!
فعلّة الوصية عند الاحتضار لخليفة الله والحكمة منها؛ أنّ الوحي والتبليغ مستمر لخليفة الله في أرضه حتى آخر لحظة من حياته، فوصيته تكون بآخر ما يوحى له فيما يخص أمر خليفة أو خلفاء الله من بعده أو أوصيائه، ولهذا قال الحكيم المطلق سبحانه: ﴿كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِن تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ ..﴾، ولم يقل كتب عليكم الوصية فحسب، ولهذا بيَّن الرسول محمد (صلى الله عليه وآله) فيما سمي برزية الخميس بأنّ وصيته عند الموت هي العاصم من الضلال لا غير؛ لأنها في تشخيص الثقلين (المـُخلَف العاصم من الضلال) بالاسم والصفة الذي لا يمكن معه أن يحصل الضلال لمن التزم بهذه الوصية إلى يوم القيامة. وهنا أعيد للتنبيه ولفت الانتباه أنّ قول الرسول في يوم الرزية - كما سماه ابن عباس- (ائتوني بكتاب أكتب لكم كتاباً لن تضلوا بعده أبداً) معناه: أنّ ما سبق من التبليغ الذي جاء به الرسول بما فيه القرآن وعلي (عليه السلام) الذي بلغ بوصايته مرات عديدة بل والحسن والحسين (عليهما السلام) اللذان شخّصا بحديث الكساء وغيره ([26])، لا يعصم الأمة من الضلال إلى يوم القيامة، بل الذي يعصم الأمة من الضلال هو هذا التشخيص الدقيق للثقلين الذي أُوحي لرسول الله (صلى الله عليه وآله) وأمره الله بتبليغه للناس بوصيته المباركة عند الاحتضار وفي ختام حياته ورسالته المباركة.
علت وصیت خلیفهی خدا به هنگام مرگ و حکمت آن، این است که وحی و تبلیغ برای خلیفهی خدا در زمین، حتی تا آخرین لحظات زندگیاش ادامه دارد؛ بنابراین وصیت او آخرین چیزی است که به او وحی میشود و در مورد موضوع خلیفه یا خلفای خداوند بعد از او، یا اوصیای او است. به همین دلیل حکیم مطلق خدای سبحان میفرماید: (بر شما واجب شده است که در هنگام وفات، اگر خیری بر جای گذاشتید، وصیت کنید....) و نفرمود: (وصیت کردن بر شما واجب است) وتمام. به همین دلیل محمد رسول الله (ص) در «رزیة الخمیس» (مصیبت پنج شنبه) آشکار فرمود که وصیتِ زمان وفاتش بازدارنده از گمراهی است و نه چیز دیگر! چون این وصیت برای شناسایی ثقلین (جایگزین شده بازدارنده از گمراهی) با نام و صفتی است که به واسطهی آن، گمراهی تا روز قیامت، برای کسی که به آن مُلتزم باشد، حاصل نمیشود. دوباره تأکید میکنم و میگویم: سخن رسول الله (ص) در روز رزیه (مصیبت) همانطور که ابن عباس این روز را به این نام، نامیده است: «کتابی بیاورید تا برایتان نوشتهای بنویسم که بعد از آن هرگز گمراه نشوید»، به این معنی است که: آنچه از رسالت رسول الله (ص) که شامل مطالب قرآن و آنچه در مورد علی (ع) بارها، وصیت کرده، حتی آنچه در مورد حسن (ع) و حسین (ع) است که با حدیث کسا و غیره شخصیتشان را مشخص نموده،([27]) تا روز قیامت امّت را از گمراهی باز نمیدارد، بلکه شناسایی دقیق ثقلین مردم را از گمراهی باز میدارد، که به رسول الله (ص) وحی شد و خداوند دستور داد آن را در وصیت مبارک، هنگام مرگ و پایان زندگی و رسالت مبارکش، به مردم برساند.
في الختام:
لدينا آية توجب كتابة الوصية عند الاحتضار وبكلمتين دالتين على الوجوب (كتب، وحقاً على)، قال تعالى: ﴿كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِن تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَالأقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقّاً عَلَى الْمُتَّقِينَ﴾ [البقرة: 180]، فمن ينكر كتابة الوصية يتهم الرسول بالمعصية.
ولدينا روايات تدل على كتابة الوصية أو همّ الرسول بكتابة الوصية عند الاحتضار كرزية الخميس المروية في البخاري وما رواه سليم بن قيس في كتابه.
ولدينا روايات موافقة لمحتوى الوصية وهي روايات المهديين الاثني عشر، وهي موجودة في كتب الأنصار ويمكن الرجوع إلى مصادرها عند الشيعة والسنة، وأيضاً ما رواه الطوسي عنهم (عليهم السلام) في أنّ اسم المهدي (أحمد وعبد الله والمهدي) ([28])، وما رواه السنة من أنّ اسم المهدي يواطئ اسم النبي ([29]) أي أحمد كما ورد في الوصية.
ولدينا نص الوصية المكتوبة عند الاحتضار وهي مروية في غيبة الطوسي، ولا يوجد لدينا معارض لنص الوصية. وكل إشكال أتوا به لرد الوصية تم رده وبيان بطلانه.
فكيف يمكن - بعد كل هذا - لعاقل أن يرد الوصية، وكيف لمن يخاف الآخرة أن يرد الوصية، وكيف لمن يتقي الله أن يرد الوصية؟!!
در پایان:
آیهای وجود دارد که نوشتن وصیت را هنگام مرگ با دو کلمهای که بر واجب بودن آن دلالت دارد، واجب میکند: «كتب، وحقاً على». خدای متعال میفرماید: (اگر خیری بر جای گذاشتید، بر شما هنگام وفاتتان وصیت نیکو نمودن به والدین و نزدیکان واجب است، این حقی است بر پرهیزکاران). هر کسی که نوشتن وصیت را انکار کند، رسول الله (ص) را به معصیت متهم کرده است.
روایاتی است که دلالت بر نوشتن وصیت یا تأکید بر نوشتن وصیت توسط رسول الله (ص) هنگام وفات مینماید؛ مثل روایت «رزیة الخمیس» (مصیبت پنج شنبه) که در بخاری روایت شده است و آنچه سلیم بن قیس درکتابش روایت میکند.([30])
روایاتی است که با مضمون وصیت، موافقت دارد که روایات مهدیین دوازدهگانه میباشند و در کتابهای انصار موجود است و میتوان به منابع آن در شیعه و اهل سنّت مراجعه نمود([31]) همچنین آنچه طوسی از آنها (ع) روایت کرده است که اسم مهدی «احمد و عبدالله و مهدی» است([32]) و آنچه اهل سنّت روایت کردهاند که اسم مهدی موافق اسم رسول الله است([33]) یعنی احمد، همانطور که در وصیت آمده است.
وصیتِ نوشته شدهی هنگام وفات موجود و در کتاب غیبت طوسی روایت شده است([34]) و (روایت) مخالفی با متن وصیت، وجود ندارد، و تمام اشکالهایی که برای ردّ وصیت آوردند، بیان و علت بطلان آنها نیز پاسخ داده شده است.
پس از همهی اینها، چگونه عاقل میتواند وصیت را ردّ کند؟! چگونه کسی که از آخرت میترسد، میتواند وصیت را ردّ کند؟! و چگونه کسی که از خدا میترسد میتواند وصیت را ردّ کند؟!!
أحمد الحسن
صفر/ 1433 هـ
* * *
[1]- وهذا أمر واضح، فالله سبحانه يصف الحكمة بأنها خير كثير وهي ليست أموالاً ولا ممتلكات، قال تعالى: (يُؤتِي الْحِكْمَةَ مَن يَشَاءُ وَمَن يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ) [البقرة: 269].
[2]- بمعنى: أنّ أموال الميت ثلاثة أثلاث؛ ثلثان منها للورثة تُقسَّم بينهم بعد موته، وثلث تنفذ فيه وصاياه، فقبل نزول آية المواريث كان يجب عليه أن يوصي في ماله كله بحكم الآية: (كتب عليكم إذا حضر أحدكم الموت ..)، ولكن بعد نزولها نسخ وجوب الوصية بالثلثين أي بالمال الذي يقسم بين الورثة، وأما الوصية بالثلث الباقي وكذلك الوصية بتقوى الله ونصرة خليفة الله فباقٍ على حكمه ولم ينسخ بآية المواريث.
[3]- این مطلب روشنی است. خدای سبحان، حکمت را به «خیر کثیر» (خوبی زیاد) توصیف کرده است، درحالی که حکمت، نه مال است و نه دارایی. خدای متعال میفرماید: (به هر که بخواهد حکمت میدهد، و به هر که حکمت داده شده است، خیر زیادی به او داده شد، و جز صاحبان خِرَد مُتذکِّر نمیشوند) (بقره: 269).
[4]- به این معنا که اموال میّت به سه قسمت تقسیم میشود: دو سوم آن برای ورثه است که پس از وفات او، بین آنها تقسیم میشود، و یک سوم آن برای اجرای وصیتهای میّت میباشد. پیش از نزول آیهی ارث، بر میت واجب بود که به حکم آیه، برای تمام اموالش وصیت کند: «كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ» (هنگام مرگتان واجب است....)؛ ولی پس از فرستادن آیهی مواریث، واجب شدن وصیت از دو سوم برداشته شد، یعنی مالی که بین ورثه تقسیم میشود، اما وصیت به یک سوم باقی مانده است و وصیت به تقوای الهی و یاری خلیفهی خدا، بر حکم خود باقی میماند و با آیهی ارث، نسخ نمیشود.
[5]- الكافي: ج7 ص10.
[6]- روى الكليني: [25- ... مُحَمَّدُ بْنُ زَيْدٍ الطَّبَرِيُّ قَالَ: كَتَبَ رَجُلٌ مِنْ تُجَّارِ فَارِسَ مِنْ بَعْضِ مَوَالِي أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا (عليه السلام) يَسْأَلُه الإِذْنَ فِي الْخُمُسِ فَكَتَبَ إِلَيْه: بِسْمِ اللَّه الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ إِنَّ اللَّه وَاسِعٌ كَرِيمٌ ضَمِنَ عَلَى الْعَمَلِ الثَّوَابَ وعَلَى الضِّيقِ الْهَمَّ، لَا يَحِلُّ مَالٌ إِلَّا مِنْ وَجْه أَحَلَّه اللَّه وإِنَّ الْخُمُسَ عَوْنُنَا عَلَى دِينِنَا وعَلَى عِيَالاتِنَا وعَلَى مَوَالِينَا ...] الكافي: ج1 ص547.
[7]- کلینی روایت نموده است: 25-.... محمد بن زید طبری میگوید: مردی از تاجرهای فارس که یکی از دوستداران امام رضا (ع) بود، به ایشان نامهای نوشت و (در نامه) از ایشان اجازه در خمس را خواستار شد، ایشان (در پاسخ نامه) نوشتند: «بسم الله الرحمن الرحیم. خداوند وسعت دهنده و کریم است، او ضمانت کرده است که در برابر عمل(ها) ثواب بدهد، و بر فقر، اندوه. مالی حلال نیست مگر از جایی که خدا آن را حلال کرده است، و خمس کمکی است برای ما و دین ما و خانوادههای ما و دوستداران ما....» (کافی: ج 1 ص 547).
[8]- من لا يحضره الفقيه: ج4 ص235
[9]- مستدرك الوسائل: ج14 ص143
[10]- مستدرك الوسائل: ج14 ص143
[11]- مستدرك الوسائل: ج14 ص141
[12]- إنّ الامامة وهداية الخلق خير كثير وفضل إلهي كبير خصَّ الله به سادة خلفائه في أرضه، لذا أصبح الائمة (عليهم السلام) موضع حسد الناس، روى الكليني: [1- .. عَنْ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (عليه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّه عَزَّ وجَلَّ: (أَطِيعُوا الله وأَطِيعُوا الرَّسُولَ وأُولِي الأَمْرِ مِنْكُمْ)، فَكَانَ جَوَابُه: ...... (أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ الله مِنْ فَضْلِه) نَحْنُ النَّاسُ الْمَحْسُودُونَ عَلَى مَا آتَانَا اللَّه مِنَ الإِمَامَةِ دُونَ خَلْقِ اللَّه أَجْمَعِينَ. (فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهِيمَ الْكِتابَ والْحِكْمَةَ وآتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً) يَقُولُ: جَعَلْنَا مِنْهُمُ الرُّسُلَ والأَنْبِيَاءَ والأَئِمَّةَ فَكَيْفَ يُقِرُّونَ بِه فِي آلِ إِبْرَاهِيمَ (عليه السلام) ويُنْكِرُونَه فِي آلِ مُحَمَّدٍ (صلى الله عليه وآله) .....] الكافي: ج1 ص205.
[13]- لأن فيه مخالفة صريحة لكتاب الله الناطق بوجوب الوصية عند حضور الموت، إضافة إلى أنه (صلى الله عليه وآله) وصف الوصية بأنها كتاب عاصم للأمة من الضلال إلى يوم القيامة، وترك بيان كتاب هذا وصفه أمر قبيح بكل تأكيد.
[14]- بلى والله، أوصى وأشهد عليها الرهط الصالح، عن سليم بن قيس الهلالي، قال الإمام علي (عليه السلام) لطلحة: [ألست قد شهدت رسول الله (صلى الله عليه وآله) حين دعا بالكتف ليكتب فيها ما لا تضل الأمة ولا تختلف، فقال صاحبك ما قال: إن نبي الله يهجر، فغضب رسول الله (صلى الله عليه وآله) ثم تركها ؟ قال: بلى، قد شهدت ذلك. قال: فإنكم لما خرجتم أخبرني بذلك رسول الله (صلى الله عليه وآله) بالذي أراد أن يكتب فيها وأن يشهد عليها العامة فأخبره جبرئيل: إن الله عز وجل قد علم من الأمة الاختلاف والفرقة، ثم دعا بصحيفة فأملى عليّ ما أراد أن يكتب في الكتف وأشهد على ذلك ثلاث رهط: سلمان وأبا ذر والمقداد، وسمى منيكون من أئمة الهدى الذين أمر الله بطاعتهم إلى يوم القيامة ...] كتاب سليم بن قيس: ص211، تحقيق الأنصاري.
[15]- امامت و هدایت مردم، خیر بسیار و فضیلت الهی بزرگی است که خداوند آن را مخصوص برگزیدگان از خلفایش در زمینش قرار داده است، به همین دلیل ائمه (ع) مورد حسادت مردم واقع شدند. کلینی روایت میکند:.... بُرید عِجلی میگوید: از امام باقر (ع) در مورد سخن خداوند عزّوجل پرسیدم: (و از خداوند و پیامبر و صاحبان امر اطاعت کنید). پاسخ ایشان این بود:....«أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ» (آیا آنها به مردم نسبت به فضیلتی که خداوند به آنهاداده است، حسادت میکنند). ما همان مردمی هستیم که به دلیل امامتی که به ما داده شده است و نه به هیچ کدام از سایر مردم، مورد حسادت واقع شدیم، «فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا» (به خاندان ابراهیم، کتاب و حکمت دادیم و فرمانروایی بزرگ به آنان دادیم). فرمود: «از میان آنها پیامبران و رسولان و امامان را قرار داده است، چگونه به این موضوع در خاندان ابراهیم (ع) اقرار میکنند، ولی در مورد آل محمد (ع) آن را انکار میکنند....».
[16]- چون این کار مخالفت صریح با کتاب ناطق خدا است، مخالفت با اینکه هنگام وفات، وصیت کردن واجب است. به علاوه اینکه پیامبر (ص) وصیت را به نوشتار بازدارنده از گمراهی تا روز قیامت توصیف کرده است، ترک نمودن بیان این نوشتار، قطعاً عملی قبیح میباشد.
[17]- بله به خدا قسم رسول الله (ص) وصیت کردند و چند فرد شایسته را به عنوان شاهد گرفتند. سلیم بن قیس هلالی میگوید: امام علی (ع) میفرماید: «ای طلحه، آیا شاهد نبودی زمانی که رسول الله (ص) کتف خواست تا در آن چیزی بنویسد که امّت گمراه نشوند و با هم اختلاف نداشته باشند، دوست تو آن مطلب را گفت: «پیامبر خدا هَذیان میگوید» رسول الله (ص) خشمگین شدند و آن کار را انجام ندادند؟» (طلحه) گفت : بله، شاهد این جریان بودم. علی (ع) فرمود: «وقتی شما بیرون رفتید، رسول الله (ص) مَرا از آنچه میخواست بنویسد و مردم را بر آن شاهد بگیرد، آگاه نمود. جبرئیل به او خبر داد: خدای عزّوجل، اختلاف و جدایی امّت (تو) را دانست، سپس صحیفهای خواست و بر من، آنچه میخواست در کتف بنویسد را املا (دیکته) نمود و برآن سه نفر را به عنوان شاهد گرفت: سلمان، ابوذر و مقداد، و نام امامان هدایت، کسانی که به اطاعت از آنها امر شدیم را تا روز قیامت بیان نمود....» (کتاب سلیم بن قیس: ج 3 ص 722).
[18]- مراجعات سيد شرفالدين: ص357؛ مكاتيب الرسول ميانجی: ج3 ص722.
[19]- بقره: 180
[20]- حث النبي (صلى الله عليه وآله) في حديث الثقلين على التمسك بكتاب الله والعترة، ولكن لم يُبيِّن أسماء الأوصياء من عترته، ولذا فالحديث مجمل من هذه الناحية.
[21]- ورد في احتجاج الإمام الباقر (عليه السلام): [.... إنَّ خَلِيفَةَ رَسُولِ اللَّه (صلى الله عليه وآله) مُؤَيَّدٌ، ولَا يَسْتَخْلِفُ رَسُولُ اللَّه (صلى الله عليه وآله) إِلَّا مَنْ يَحْكُمُ بِحُكْمِه وإِلَّا مَنْ يَكُونُ مِثْلَه إِلَّا النُّبُوَّةَ، وإِنْ كَانَ رَسُولُ اللَّه (صلى الله عليه وآله) لَمْ يَسْتَخْلِفْ فِي عِلْمِه أَحَداً فَقَدْ ضَيَّعَ مَنْ فِي أَصْلَابِ الرِّجَالِ مِمَّنْ يَكُونُ بَعْدَه .....] الكافي: ج1 ص245.
[22]- پیامبر (ص) در حدیث ثقلین، به چنگ زدن به کتاب خدا و عترت تشویق کرده است، ولی نامهای اوصیای عترتش را بیان نفرموده است؛ به همین دلیل، حدیث از این جهت، «مُختصر» میباشد.
[23]- در احتجاج امام باقر (ع) آمده است: «.... قطعاً خلیفهی رسول الله (ص) تأیید شده است، فقط کسی جانشین رسول الله (ص) میشود که به حکم او حکم کند، و او کسی است که مانند او است به جز در پیامبری، و اگر رسول الله (ص) در علم خود کسی را تعیین نمیکرد، افرادی که پس از او و از پشت مردان بودند را ضایع میکرد» (کافی: ج 1 ص245)
[24]- قال النووي: [وأما كلام عمر رضي الله عنه فقد اتفق العلماء المتكلمون في شرح الحديث على أنه من دلائل فقه عمر وفضائله ودقيق نظره لأنه خشي أن يكتب صلى الله عليه وسلم أمورا ربما عجزوا عنها واستحقوا العقوبة عليها لأنها منصوصة لا مجال للاجتهاد فيها فقال عمر حسبنا كتاب الله لقوله تعالى ما فرطنا في الكتاب من شئ وقوله اليوم أكملت لكم دينكم فعلم أن الله تعالى أكمل دينه فأمن الضلال على الأمة وأراد الترفيه على رسول الله صلى الله عليه وسلم فكان عمر أفقه من ابن عباس وموافقيه] شرح صحيح مسلم: ج11 ص90.
[25]- نووی میگوید: اما سخن عمر؛ علمای متکلم در شرح حدیث اتفاق نظر دارند که این سخن از دلایل فهم عمر و فضایل و دقت نظر او است، چون او میترسید رسول الله صلی الله علیه و سلم مسایلی بنویسد که از انجام آن ناتوان باشند و مستحق عقوبت گردند، چون (در این صورت این مطالب) نص میباشد و جایی برای اجتهاد باقی نمیماند. عمر گفت: کتاب خدا برای ما کافی است، به خاطر سخن خدای متعال: (در کتاب از هیچ چیزی فرو گذار نکردیم) و سخن او (امروز دین شما را کامل نمودم)، عمر فهمید که خدا دینش را کامل نموده است و مردم دیگر گمراه نمیشوند، و میخواست رسول الله صلی الله علیه و سلم راحت باشد. پس عمر از ابن عباس و همنظران او فقیهتر (فهیمتر) است. (شرح صحیح مسلم: ج 11 ص 90)
[26]- أخرج الحاكم: [.. عن إسماعيل بن عبد الله بن جعفر بن أبي طالب عن أبيه قال: لما نظر رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم إلى الرحمة هابطة، قال: ادعوا لي ادعوا لي، فقالت صفية: من يا رسول الله، قال: أهل بيتي علياً وفاطمة والحسن والحسين فجيئ بهم فألقى عليهم النبي صلى الله عليه وآله وسلم كساءه ثم رفع يديه ثم قال: اللهم هؤلاء آلي فصل على محمد وعلى آل محمد، وأنزل الله عز وجل: "إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت ويطهركم تطهيراً. هذا حديث صحيح الاسناد ولم يخرجاه] المستدرك: ج3 ص147.
[27]- حاکم بیان کرده است: .... از اسماعیل بن عبدالله بن جعفر بن ابی طالب از پدرش: رسول الله صلی الله علیه و سلم وقتی با مهربانی و رحمت نگاه کرد، فرمود: «بگویید بیایند بگویید بیایند»، صفیه عرض کرد: رسول الله صلی الله علیه و سلم (منظورتان) چه کسانی هستند؟ فرمود: «اهل بیت من علی و فاطمه و حسن و حسین»، آنها را آوردند و پیامبر صلی الله علیه و سلم عبایش (کسا) را روی آنها انداخت و دستش را بالا برد (و فرمود): «خدایا اینها خاندان من هستند، پس بر محمد و آل محمد درود بفرست»، و خدای عزّوجل این (آیه) را فرستاد: «إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَکُمْ تَطْهير» (خداوند میخواهد از شما اهل بیت، پلیدی را دور کند و شما را پاک کند) (مستدرک: ج 3 ص 147).
[28]- روى الطوسي: [463- ... عن حذيفة قال: سمعت رسول الله (صلى الله عليه وآله) وذكر المهدي فقال: إنه يبايع بين الركن والمقام، اسمه أحمد وعبد الله والمهدي، فهذه أسماؤه ثلاثتها] الغيبة: ص454. وللمزيد انظر ملحق رقم (3).
[29]- أخرج أحمد: [.. عن زر بن حبيش عن عبد الله قال: قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: لا تنقضي الأيام ولا يذهب الدهر حتى يملك العرب رجل من أهل بيتي اسمه يواطئ اسمي] مسند أحمد: ج1 ص377.
[30]- رجوع شود به پیوست 1. این پیوست، در کتاب وصیت مقدس، نوشتار بازدارنده از گمراهی موجود است. (مترجم)
[31]- رجوع شود به پیوست 2. این پیوست، در کتاب وصیت مقدس، نوشتار بازدارنده از گمراهی موجود است. (مترجم)
[32]- طوسی روایت میکند: 463- .... حذیفه میگوید: از رسول الله (ص) شنیدم، هنگامی که ذکر مهدی شد فرمود: «بین رکن و مقام با او بیعت میشود، نام او احمد و عبدالله و مهدی است، این سه نام اوست» (غیبت طوسی: ص 454) و رجوع شود به پیوست 3. این پیوست، در کتاب وصیت مقدس، نوشتار بازدارنده از گمراهی موجود است. (مترجم)
[33]- احمد روایت میکند: ... از زر بن حبیش از عبد الله: رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود: «روزگاران نمیگذرد و زمان نمیرود تا اینکه برعرب، مردی از اهل بیت من فرمانروایی کند، نامش شبیه نام من است» (مسند احمد: ج 1 ص 377).
[34]- غیبت طوسی: ص150 ح111.
مطالب مرتبط :
دانلود بیانیههای سید احمدالحسن (ع)
دانلود خطبهها و سخنرانیهای سید احمدالحسن (ع)
دانلود کتابهای سید احمدالحسن (ع)
دانلود مجموعه کتابهای پاسخهای روشنگرانه (جواب المنیر)
پرسش 807 پاسخهای روشنگرانه: سؤالی از سند روایت وصیت مقدس
پرسش 663 پاسخهای روشنگرانه: معنی آیهی وَلَوْ نَشَاءُ لَجَعَلْنَا مِنْكُمْ مَلَائِكَةً ...
نظرات
ارسال یک نظر